بی شک بخشی این نوع تغییر در سبک روابط و رسم و رسومات اجتماعی و سنتی ماحصل گرته برداری بودن حساب و کتاب از شیوه زندگی در جوامع و کشور های غربی و به اصطلاح پیشرفته است. یکی از این قبیل الگو برداریها که صدا و سیما نیز در آب ریختن به آسیاب آن چندان بی تقصیر نیست، انتخاب شریک زندگی به سبک های نوین و نزدیک به سبک سایر کشورهاست. ارتباط بی حد و حصر و کانالیزه نشدن روابط دو جنس مخالف، به بهانه شناخت متقابل از آسیب پذیر ترین ارتباطات اجتماعی است که متأسفانه اشاعه آن به طور مستقیم و غیر مستقیم در برخی فیلم های سینمایی و سریالها به وضوح دیده میشود. شناخت متعارف همسر و آگاهی یابی از خصوصیات شریک زندگی، حق مسلم زوجین است که متأسفانه دوستی های خیابانی و ارتباطات کانالیزه نشده، جایگزین این مقوله شده و تبعات جبران ناپذیری را به ویژه بریا دختران جوان رقم زده است. از سویی وقتی سنگ بنای زندگی چندان محکم و اسطقس دار نباشد و بر مبنای « توچه رنگی دوس داری؟» و « خواننده مورد علاقه ات کیه؟» شکل پذیرد، قطعاً این سنگ بنا در زندگی دوام چندانی نخواهد داشت چرا که زوجین در شناخت روحی یکدیگر تلاش نکردهاند و به جای بررسی و شناخت روحیات و لایه های عمیق شخصیت یکدیگر به بررسی لایه های سطحی شخصیت یکدیگر پرداختهاند. اَسفا که خانوادهها نیز در این مقطع هیچ ارادهای از خود نشان نمیدهند و به بهانه روشنفکری و رهایی از انگ «اُمُلیسم» ریش و قیچی دست فرزندان خود میدهند. بسیار روشن است که با دوستیها و روابط خیابانی و تلفنی دختر و پسر که زیباییها و جذّابیتهای ظاهری در آنها نقش زیادی دارد و در دنیای احساسات و عواطف غوطه ور هستند، شناخت کامل از خصوصیات اخلاقی و سلیقههای فردی طرفین حاصل نمیشود. خیلی رک بگوئیم اصلاً این روابط به منظور شناخت متقابل نیست! طبق نظر مشاوران امور خانواده، پس از ازدواج حاصل از این دوستیها، اولین چالش بدبینی طرفین نسبت به یکدیگر است. مرد به زن و زن به مرد بدبین میشوند با این نگرش که از کجا معلوم او که در خارج از عرف و شرع با من دوست شد با دیگری دوست نشود. با این حال باید شرایط پیش رو را درک کرد و انتظار شکل گیری ارتباطات مثل 40 سال قبل، از نسل جدید کمی غیر منطقی است و برخورد مقتدرانه هم چاره کار نیست. فلذا تنظیم یا احیای ارتباط نوین با فرزندان در شرایط فعلی ضروری است. با این راهبرد احتمالا مخفی کاری فرزندان به حداقل میرسد و مشکلاتشان را تا حدودی با پدر یا مادر یا هر دو در میان میگذارند. خطوط قرمز را رعایت میکنند و طبق اصول خانوادگی منطقی پیش میروند. این شکل از ارتباط عموما برای خانوادهها بسیار سخت است، مخصوصا اگر دخترشان در ارتباط باشد. ولی واقعیت این است که با جنگ و دعوا و تنش کاری پیش نمیرود و فرزندان بیشتر در معرض آسیب قرار میگیرند. امید با استفاده از نظرات بزرگان، مشاوران، روحانیون، اساتید دانشگاه، معلمان و ریش سفید های جامعه، مدل های ارتباطی افراد با یکدیگر به ویژه فرزندان با افراد خانواده تحت تأثیر ارتباط افسار گسیخته غربیها قرار نیگرد و شاهد بروز رفتارهای منطقی تر از فرزندان و خانوادهها در جامعه باشیم.