ازخانم مهاجرانی که جایگاهی در ادب وسخن دارند چنین سخنی ایراد صد چندان دارد. باور کنید این پستها نه ارزشی دارد ونه ماندگاری. پس برتن واژهها پوستین وارونه نپوشانید، مسئولیتها دیر یا زود میروند، اما اثر رفتار میماند. نشستن مقامات باهم وپست های مدیریتی را بذل وبخشش کردن وبی اعتنا به شعارهای انتخاباتی دردایره تنگ خود حاکمیت گام برداشتن نشان ونشانهای از همبستگی ندارد. وفاق بی معناترین ادعا شده است، اما درسخن دولتمردان جای ویژهای یافته است. نه 50 درصدی که نیامدند ونه آنهایی که به وعده دل خوش کردند وبه پزشکیان رآی دادند دراین بازی وفاق جایی ندارند. یعنی بالای سه چهارم جمعیت رآی دهنده کشور بیرون از دایره تنگی هستند که نامش را دولتیان وفاق میگویند ومردم و کنشگران به گونهای دیگر از آن یاد میکنند.. میتوان هرنامی براین رفتارها واقدامات وتقسیم پستها گذاشت ولی وفاق هرگز نمیتواند گویای این مشی وروش باشد. صادقانه بگویم که رفته، رفته صداقت رئیس دولت هم زیر سؤال رفته است. من که سهم اندکی در فراخواندن مردم برای رأی دادن به پزشکیان داشتهام بهدرستی مورد پرسش قرار میگیرم و به من میگویند این آن پزشکیانی بود که شما از آن دفاع میکردید؟ و تأکید من بااینکه درهمان زمان هم میگفتیم که انتخاب پزشکیان انتخاب مطلوب ما نیست انتخاب ممکن ماست پذیرفته نمیشود، نه دیگر سخن از گردن به گرو گذاشته است و نه وعدههای بهگلنشسته. ولی سخنهای تکراری و بایدهایی که از فرط تکرار اسباب دلزدگی میشوند. واژه وفاق همین سرنوشت را پیداکرده است. لطفاً این واژه. را هم مدتی برای استراحت از ادبیات زبانی خویش کنار بگذارید! آقای پزشکیان وفاق را با ائتلاف، اتحاد و همبستگی اشتباه گرفت. البته زمان برای اصلاح وجود دارد، زیرا ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.