قبلاً از ملاقاتهای حضوری با این مرد بزرگ ایران زمین، از طریق مطالعه تألیفات او مثل راه طی شده، خانه مردم، ذره بی انتها، شناخت وحی، اسلام مکتب ایده آل، پراگماتیسم در اسلام، مادیگری و خداشناسی، امام و زمان، کار در اسلام، عید قربان، مطهرات در اسلام، پیروزی حتمی و…آشنایی و ارادت ویژه داشتم. نویسنده اولین ملاقات با او را در دفتر شرکت یاد (یازده استاد دانشگاه که به علت حمایت از مرحوم مصدق بعد از کودتا ۲۸ مرداد از دانشگاه تهران اخراج شدند) پس از بازگشت از سفر مراسم تدفین مرحوم علی شریعتی در زینبیه شام انجام شد. ایشان مشتاق شنیدن وقایع آن سفر بودندو از فعالیت مرحوم شهید چمران در لبنان بسیار سؤال کردند که همه حکایات آن سفر پر ماجرا را برای ایشان شرح دادم همچنین جزییات ملاقات با آقامصطفی خمینی که به طور تصادفی در سفر دمشق رخ داد. از آن جا که در دوره دانشجویی پاتوق مادر انتشارات بعثت، دفتر مرحوم فخرالدین حجازی بود بزرگانی مثل طالقانی، شریعتی و بازرگان را در آن جا ملاقات میکردیم. در آن زمان مهندس بازرگان مشغول تألیف «کتاب سیر تحول آیات قرآن» بود و از حجازی همکاری یک دانشجوی مهندسی را در خواست کرده بود که در رسم گرافهای این کتاب اورا یاری کند، قرعه فال به نام من افتاد و تماس من با ایشان حداقل هفتهای یک بار بود. خاطرات زیادی در گفتمان دو جانبه و خصوصی بسیار رخ داد که در ذیل به بعضی از آنها اشاره خواهم داشت: ۱-زمانی که دانشجوی کارشناسی در دانشگاه علم و صنعت بودم و غرق در مبارزات سیاسی و عاشق مبارزات مسلحانه علیه رژیم بودم، به سازمانهای مبارز مسلح بسیار علاقهمند بودیم و احترام میگذاشتیم، شنیده بودم که مهندس بازرگان با مبارزه مسلحانه مخالف است و شایعه بود که محمد حنیف نژاد گفته مهندس پیر شده و خرفت شده! در فرصت مناسب از ایشان این موضوع را پرسیدم، توضیح مشروحی داد که اولاً به فتوا همه مراجع به استناد روایت از پیامبر ترور در اسلام حرام است، ثانیاً با چند اسلحه سبک نمیتوان با رژیم تا دندان مسلح مبارزه کرد و این موضوع را در زندان هم به آنهایی که طرفدار مبارزه بودند گفتم ولی متقاعد نشدند! ۲-در مورد شیوه مبارزه شریعتی سؤال کردم، پاسخ داد در جلسهای با حضور روشنفکران دینی که طالقانی و مطهری و مفتح هم حضور داشتند به ایشان گفته شد با تخریب روحانیت، پل بین دانشگاه و مسجد را تخریب نکنید. ۳-بازرگان معتقد بود شیوه مبارزه آیتالله خمینی روش درستی است که مبتنی بر آگاه کردن مردم از مفاسد رژیم است. هزاران درس دیگر از این استاد علم و عمل آموختم که چراغ راه ما در زندگیام شد. مهمترین آن پاسخ منفی من به دوبار دعوت سازمان مجاهدین برای عضویت در سازمان بود که مارا از این تشکیلات نجات داد. در رسای این بزرگ مرد ایران زمین یعنی بازرگان اشعاری از علامه طباطبایی در ادامه میآید: چه دارد جهان جز دل و مهر یار مگر تودههایی ز پندارها ولی راد مردان و وارستگان نیازند هرگز به مردارها