آنها که گوشه گزیده و به خلوت نشستهاند دلبستگان آزرده خاطر میهن هستند، آنها که دربند وحصرند فرزندان نیک سرشت ایرانند که فرصت خدمت به ایران از آنها ستانده شده است. آنها که میخروشند و میجوشند و برطبل شعار میکوبند نیز فرزندان این کشورند، گذر زمان فرصت بازنگری در روشها و رفتارها را به آنها خواهد داد. فرزانگی با نقد، گفتوگو، سازش و همدلی سامان مییابد، وسازندگی با میدان دادن به همه توانمندیها رونق میگیرد، ومیهن با همه نگرشها و گرایشها از گزند روزگار در امان میماند. اینک باید آهنگ دیگر کرد و همساز شد. شاید هم اکنون فرصت بی تکراری در دسترس باشد که هرگز درزمان دیگری به دست نیاید. دست دردست هم دادن وراهی نوساختن وبادگرگونی های جامعه همراه شدن انتخاب نیست الزام است. باد در بیرق تغییر وزیدن گرفته است، اگر به درک درست از واقعیتها ودگرگونی های شتابان واجتناب ناپذیر نرسیم نوبت به توفانهای ویرانگر میرسد که مقاومت دربرابر آنهاازتاب وتوان همه خارج خواهد بود. رؤیا فروشیها وشعارها وهیجانها به هنگام داوری رسیدهاند وحباب خود برتربینیها و توهمها و غرورها درهم شکسته است، زمان میدان دادن به خرد ودور اندیشی فرارسیده است، زمان در انتظار ما نخواهد نشست، پس قدر زمان را بدانیم وبرای ایران باهم شویم که فردا دیراست. اگر دروغ ویرانگر است وبنیان برافکن؛ راستی رهایی بخش است ونجات دهنده، درفرهنگ ایران باستان راه یکی است وآن راستی است ودروغ زشت است وناپسند. پای مصلت که باز شد دروغ جان گرفت وتوجیه پذیر شد. وهرکس خود مبنای تشخیص مصلحتی که شدکه توجیه کننده دروغ بود. دروغ در تحلیلهای سیاسی ویرانگرترین است که همه مرزهای اخلاقی را در هم مینوردد. ازاین دست دروغها کم نشنیده وازاین گونه تحلیلها کم ندیدهایم. درشت گویانی که درست نمیگویند در جای جای این ملک رخنه کردهاند. از هرتریبونی فرصتی برای بیان نادرستیها پیدا میکنندو مبانی راستی را درهم میریزند. یکی از ناراستیهای رایج سخن اندک سالاران است که بدون رآی مردم خویش را نماینده مردم میدانند وبرای آنها قانون مینویسند واززبان آنها سخن میگویند. آیا دروغی آشکارتر از این هست که کسی با چهار درصد پشتوانه از زبان همه مردم بگوید واحساس شرم هم نکند؟ این نادرستی وناراستی گاه از تریبون مجلس به گوش میرسد.. همین سخنانی که بزرگی ملت ایران راکوچک بیان کندوزبان به توهین به آسیب دیدگان آتش سوزی لس آنجلس بگشاید درد اندکی نیست که برجان ملت ما انداختهاند. اینکه ستیز را جایگزین مهردوستی وصلح خواهی ایرانی کنند ناراستی اندکی نیست، اینکه از زبان ملت سخن خودرا بگویند ستمی آشکار بر واژگان است وتوهین به دانائی وفهم وخرد ایرانی. کجاشد آن بزرگی که درد هر انسانی درهرگوشه جهان را درد خویش میدانست ومی گفت “چوعضوی به درد آورد روزگار…دکرعضوهارا نماند قرار” وکجا رفت آن فرزانگی که میگفت: “هرکس بدین سرای در آمد نانش ندهید واز ایمانش نپرسید” نگاهی که انسان را فارغ از باورها ودین ومذهب انسان میدانست. واین ناراستی است که کسانی به نام مردم هرچه دیگر است را غیر بدانند وبر آنها بشورند. کاش نشستگان برکرسی مجلس دغدغه مالیات کشوررا داشتند وچشم بر باد دادن سرمایههای کشور نمیبستند.