برعکس هرگاه پیشفرضها غلط باشد نتیجه منفی، خسارتبار و ویرانگر خواهد بود، مثل آنچه حماس و حزبالله انجام دادند و نتیجهاش کشته شدن بیش از 44 هزار نفر در نوار غزه و 3 هزار و 800 نفر در لبنان بود.
علاوه بر کشتهها زیرساختها نیز از بین رفت. حماس میپنداشت با حمله به اسرائیل (7 اکتبر 15 مهر 1402) و حمایت حزبالله و دیگر گروههای محور مقاومت، ایران، کشورهای عربی و کشورهای مسلمان و تودههای عرب به حمایت از آنها برخواهند خاست و اسرائیل سقوط خواهد کرد. حماس احساس میکرد در محاصره و زندان است و باید محاصره را بشکند و زندانبانان را به زیر بکشد، حزبالله هم مشابه حماس فکر میکرد، اما در عمل اتفاقی افتاد که کسی انتظارش را نداشت.
ویرانی، کشتار، تخریب منازل، زیرساختها و سرانجام تن دادن به آتشبس آمریکایی و فرانسوی شد. هر چند اسرائیل ضربه سختی از حزب الله وحماس خورد ولی موفق نشدند اسرائیل را از پای درآورند. 1-اگر حماس و حزبالله از ابتدا میدانستند که از پس اسرائیل و عقبهاش بر نخواهند آمد دست به جنگ نمیزدند که زندگی عادی مردم در نوار غزه و جنوب لبنان را به مخاطره بیندازند و هزاران نفر را بیخانمان و آواره کنند و آخر سر هم حزب الله آتش بس را بپذیرد. 2-تصاویری که در شبکههای اجتماعی منتشر شد نشان میداد لبنانیها از آتش خشنود و سوار بر خودروهای اروپایی آمریکایی شادمانی کردند. این اتفاق نشان میدهد لبنانیها از جنگ نفرت دارند و میخواهند زندگی کنند. 3-جنگ حماس و حزبالله با اسرائیل نتیجهاش سر برآوردن گروه تحریر الشام شد. این گروه وقتی تشخیص داد که حزب الله تضعیف شده احتمالاً با چراغ سبز آمریکا، اسرائیل و ترکیه به شهرها و روستاهای سوریه در استانهای «حلب» و «ادلب» حمله کرد و همه را غافلگیر کرد.
شورشیان به داخل دومین شهر سوریه یعنی حلب رخنه کردند و احتمال سقوط حلب وجود دارد. پرسش این است، آیا ایران قصد دارد بار دیگر مشابه سال 2016 به صورت زمینی به حمایت از بشار اسد برخیزد یا خیر. اگر ایران که اکنون با اسرائیل و آمریکا درگیر است در جبهه سوم با شورشیان داعش درگیر شود، هزینه و پایانش چه خواهد بود؟ 4-اسرائیل هرچند ضربات سختی از حماس و حزبالله خورد اما درنهایت توانست با ترور فرماندهان حزبالله و حماس، انفجار پیجرها، حمله به مراکز نظامی، حزبالله قویترین گروهی که با سرمایهگذاری ایران شکلگرفته بود را تضعیف کند به گونهای که این گروه از شرطش که آتش بس در غزه بود عدول کرد و به آتشبس تن داد و قطعنامه 1701 شورای امنیت را که قبلاً نمیپذیرفت، پذیرفت.
حزبالله باید از مرز لبنان با اسرائیل 30 کیلومتر عقبنشینی کند و به شمال رودخانه لیتانی برود. 5-منافع لبنان ایجاب میکند که ایران هم مثل دولت لبنان و حزبالله قطعنامه 1701 را بپذیرد. جنگ 14 ماهه حماس و حزبالله و حامیان این دو گروه در ایران این واقعیت را آشکار ساخت که فاصله آرمانگرایی تا واقعگرایی از زمین تا آسمان است.
حال وقت آن رسیده که از آرمان گرایی فاصله گرفته و به واقع گرایی روی آورد. جنگ حماس و حزبالله با اسرائیل عبری - عربی است نه ایرانی و موقعیت جمهوری اسلامی را در منطقه و جهان تضعیف کرده است. وقت آن رسیده که شعارهای نابودی آمریکا و اسرائیل کنار گذاشته شود و مثل دولت لبنان و حزبالله به واقعیت تن داده شود.
ایران پس از انقلاب خواسته و ناخواسته در دام مناقشه عربی گرفتار شد. این مناقشه پیش از آن عبری-عربی-غربی بود، اما کشورهای عربی بهتدریج از مناقشه خارج شدند و ایران ضلع سوم مثلث عبری-غربی-ایرانی شد. اکنون این امکان پیش آمده که ایران از آرمان فلسطین حمایت کند، اما ضلع سوم مناقشه نباشد که درگیری با اسرائیل و غرب را اجتناب ناپذیر میکند. به خواست اکثریت مردم احترام بگذارید، اشتباهات را کنار بگذارید و به اصلاح امور بپردازید.