کد خبر : 685409 تاریخ : ۱۴۰۳/۹/۶ - 01:56
هدی ملک آسا- عضو سازمان روانشناسی نقطه اعتدال در تائید گرفتن عزت‌نفس در دنیای امروز برای تمام افراد لغتی نام‌آشناست اما سوال اینجاست چگونه می‌توان عزت‌نفس را در خود به وجود آورد یا چگونه آن را بهبود بخشید؟

به‌طورکلی فردی که عزت‌نفس مطلوبی دارد روزهای زندگی‌اش را با اشتیاق بیشتر انرژی مثبت‌تری سپری می‌کند و همین کار موجب می‌شود که او بتواند سلامتی در روابط را برای خودش و اطرافیانش تأمین نماید و مگر زندگی سالم چیزی جدای از داشتن روابط خوب وسرشار از احترام و محبت است؟ بنابراین پرداختن به موضوع عزت‌نفس وابستگی معنایی زیادی با تأیید گرفتن از دیگران در روابط دارد. ازآنجاکه هر چیزی منشائی دارد به وجود آمدن عزت‌نفس و بهبود آن در افراد جامعه منشائی جز تربیت کودک در دوران طفولیت ندارد.

پدر و مادر به‌عنوان افرادی که اولین وموثرترین آموزش‌های اصیل روحی وجسمی را به فرزندشان می‌آموزند نقش بسزایی در شکل‌گیری این ویژگی حیاتی بر عهده‌دارند.

تأییدگرفتن از پدر و مادر حتی در ابتدایی‌ترین روزهای یادگیری زبان مادری از کودک شنیده می‌شود "مامان چطور بود؟ " و همین جمله ساده وچگونگی مواجهه‌ی مادر با آن بنای تربیتی محکمی را می‌تواند بسازد.

فرزند به دنبال تأیید گرفتن از والدین این جمله را می‌گوید والدین که گویا با شنیدن این جمله‌ی دل‌نشین گوهری ناب به دست آورده‌اند، تأیید طلبی در فرزند را کلید زده و نقطه‌ی آغاز شکل‌گیری عزت‌نفس پایین در فرزند را بنا می‌نهند. باگذشت زمان که فرزند بزرگ‌تر می‌شود و به نقاط قوت و ضعف والدینش پی می‌برد حتی نمی‌تواند پاسخ این سؤال را به خود بدهد که، چرا برایش انقدر مهم است که پدر و مادر او را تأیید کنند؟ او حتی نقاط ضعف آن‌ها را می‌داند ولی نمی‌خواهد بپذیرد و احساس شرمندگی از نقاط ضعف آن‌ها را تحمل می‌کند. تحمل نقاط ضعف والدین فرزند را مجبور به کینه‌توزی‌ها، خشم‌ها، نفرت‌ها، انتخاب رفتارهایی پر غرور و پوچ می‌کند و تا زمانی که فرزند به این شناخت کافی از خود نرسد که، تأیید والدین در امورات زندگی خوب است اما آن‌ها هم ضعف‌هایی دارند و قرار نیست وابسته به تأیید گرفتن از آن‌ها بود، این چرخه‌ی معیوب ادامه دارد..

رسیدن به صمیمیت با والدین امکان‌پذیر نیست، مگر در صورتی که فرزند بپذیرد سرزنش‌ها، انتقادات وهر احساس بدی که یادآور خاطرات بد کودکی اوست، ریشه‌ی آن در رفتارهای آزاردهنده‌ی والدینش بوده و به این توانمندی دست یابد که از مقصر دانستن والدین دست برداشته، بدون بی‌احترامی و رعایت ادب، در مورد آن کدورت‌ها با والدینش حرف بزند آن‌ها به حرف فرزند گوش بسپارند. حس رهایی از غل و زنجیر بعد از اسارتی طولانی‌مدت، ارمغان گفت‌وگویی صمیمانه با والدین است. در صورتی که والدین فرزند را قضاوت نکنند که او می‌خواهد بدون پروبال زندگی کند و این یعنی نمک‌نشناسی، فرد به هدف خود که یافتن نقطه‌ی اعتدال تأیید گرفتن از دیگران بوده است می‌رسد. فرزند در جایی که می‌بیند، سمت‌وسوی گفت‌وگو با والدینش به‌سوی قضاوت‌ها و ناراحتی‌ها سوق می‌یابد، ترمز حرف زدنش را می‌کشد و به زندگی در سکوت با آن‌ها می‌پردازد و این موجب پایین آمدن عزت‌نفس فرزند می‌شود. چه خوب می‌شد اگر والدین این برچسب نمک‌نشناسی را بر فرزند نمی‌چسباندند و به او مجال سخن گفتن می‌دادند!

یک جدل ابدی این است که مامان و بابا من را نمی‌فهمند، درکم نمی‌کنند، اما همیشه فقط من آن‌ها را درک می‌کنم، پس من می‌فهمم آن‌ها نمی‌فهمند.

اماباورپدرومادر این است که همیشه حتی در افکار فرزند حضور دارند و او را تنها نمی‌گذارند، در حالی که دقیقاً نقطه‌ای که عزت‌نفس فرزند را تحت تأثیر قرارمی دهد، همین تجربه‌ی حس بد توسط فرزند است. اینکه فرزند از تنها شدن ترسانده شود از طریق والدین به او القا می‌شود، زیربنای شکل‌گیری قوی یا ضعیف عزت نفس در فرزند می‌شود.

والدین آگاه جامعه‌ای آگاه می‌سازند. جامعه‌ی آگاه فرزندانی باعزت نفس مطلوب نیاز دارد. برای پایان دادن به حسرت‌های دوران کودکی باید از ساختن عزت نفس مطلوب شروع کرد.

منابع:

- جمهور افلاطون مترجم فوادروحانی

-مامان معنی زندگی یالوم مترجم مهسا سپاسیان

-شیوه های تغییر رفتار برگر مترجم علی فتحی آشتیانی