اگر این فرض پذیرفته است حاکمیت هر اقدامی که بهنوعی با سرنوشت آحاد جامعه سروکار دارد باید نظر اکثریت نه اقلیت را کسب و آنگاه درباره حق آنها اقدام کند. برای نمونه آیا اکثریت ملت با اعمال سیاستهای خارجی، آمریکاستیزی، اسرائیل ستیزی، شرقگرایی، قرار گرفتن در کنار تجاوز روسیه به اوکراین و ... موافقند یا مخالف؟ اینها مسائلی است که سالهاست اقلیت به نمایندگی از ملت انجام میدهد. پرسش این است، دستاورد سیاست رادیکالی در روابط خارجی و داخلی سود بوده یا ضرر؟ اول: سیاست تنشزدایی در دولتهای خاتمی و روحانی نتیجهاش رشد اقتصادی، افزایش قدرت پول ملی، افزایش قدرت خرید مردم و پایین بودن سطح قیمتها و ... بود. قیمت دلار در این دو دولت کمتر از هزار و کمتر از سه هزار تومان بود. سیاست تهاجمی باعث شد تا ارزش پول ملی بیش از 8 هزار درصد کاهش یابد و ارزشش را آر دست بدهد. دوم: سیاست شرقگرایی زمینبازی را به نفع چین و روسیه تغییر داد. چین و روسیه با کارت ایران با آمریکا معامله کردند و قطعنامههای 1929-1835-1803-1737-1747-1696 را امضاء و فشار بر گرده مردم را بیشتر و بیشتر کردند. ایرانیها چون این واقعیت تلخ را دریافتهاند از روسها و چینیها نفرت پیدا کردهاند. پیشبینی میشود این دو کشور با ترامپ قدرتمند دوباره بر سر ایران معامله کنند. این میوه و نتیجه سیاست تهاجمی در روابط با غرب است. سوم: علی لاریجانی در ارتباط با سیاست درست دولت خاتمی در خصوص توقف داوطلبانه فعالیتهای هستهای گفت: «دُر غلتان» را دادیم «آبنبات» گرفتیم! حالا که قطعنامه شورای حکام علیه ایران صادر و ریلگذاری شده تا پرونده هستهای ایران به شورای امنیت برود و تحریمهای لغو شده شش قطعنامه ر قالب قطعنامه 2231 دوباره بر سر مردم آوار شود لاریجانی میگوید: اگر امریکا شروط ما را بپذیرد آماده مذاکره با ترامپ هستیم. ترامپ در دور اول ریاستجمهوریاش حدود 16 ماه تلاش میکرد با روحانی یا ظریف ملاقات کند اما معاهده برجام در مجلسی که لاریجانی رئیس آن بود، به آتش کشیده شد. وقت مذاکره برد-برد آن زمان بود نه حالا. شگفت آنکه اصولگراها انگار در انتظارند تا ترامپ بیاید و با او مذاکره کنند. دیر شده، فرصتها از دست رفته است. چهارم: آقایان! دیر به فکر مذاکره با امریکا افتادهاید چون پرونده هستهای ایران در راه شورای امنیت و فعال شدن «مکانیزم ماشه» است و مذاکرات غیرمستقیم هم تعطیل شده است. خطر آنجاست که بازگشت تحریمها که قبلاً لغو شده بودند، به این دلیل خطرناک است که روسیه و چین پای آن قطعنامهها را امضا کرده بودند. اگر آن شش قطعنامه برگردند روسیه و چین هم نخواهند توانست با ایران همکاری اقتصادی و... داشته باشند. پنجم: کشور به رغم این که گرفتار مشکلات اقتصادی روزافزون و ناترازیها است شرایطی پیش آمده که هزینه حمایت از حماس، حزبالله، قرار گرفتن در کنار روسیه در جنگ اوکراین و... را هم میپردازد. اینها معلول هستند علت سیاست تهاجمی و رادیکالی است. غرب با پوتین سرشاخ است و ایران را در کنار روسیه میبیند. هر چند ایران تکذیب کرده اما فایدهای نداشته است. یکی از دلایلی که سه کشور اروپایی میدان دار صدورقطعنامه علیه ایران شدند، همین موضوع است. در حالی که ایران با اسرائیل و آمریکا درگیر است و قطعنامه علیه ایران صادر میشود، وزیر خارجه و فرماندهان سپاه سخن از انجام وعده صادق 3 به میان میآورند. نخست «نان»، «آب»، «هوا»، «برق»، «گاز» و... مردم را تأمین کنید بعد بروید اسرائیل را نابود کنید،اگر حرف نویسنده را قبول ندارید به حرف رئیسجمهور که میگوید: از نظر کمبود انرژی در لبه پرتگاه هستیم عمل کنید، آنگاه اگر میخواهید از ان.پی.تی خارج شوید، غنیسازی 60 درصدی و بیشتر را ادامه دهید، البته این کار یعنی تقابل، یعنی بجنگ تا بجنگم، بگرد تا بگردم. سیاست تهاجمی را کنار بگذارید، از روسیه فاصله بگیرید و در سیاست منطقهای نیز تجدیدنظر کنید تا راه برای توافق با آژانس فراهم شود. بدانید حرفهای تند، رادیکالی، توپ و تشر و تهدید تاکنون نتیجه عکس داده است. چرا عبرت نمیگیرید؟