عبدالرضا فرجی راد، کارشناس ارشد سیاست خارجی در یادداشتی برای جماران نوشت:
بعد از ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران که ایران اعلام کرد انتقام این ترور و تجاوز به خاک ایران را میگیرد، گفتوگوهایی از کانال ارتباطی ایران و امریکا برگزار شد که آمریکاییها قول دادند آتش بس را در غزه برقرار میکنند و ایران بهتر است صبور باشد. از آنجایی که آتش بس در غزه برای ایران از اهمیت خاصی برخوردار بود، جمهوری اسلامی از خود صبوری نشان داد تا بلکه این آتش بس برقرار شود، کشتار مردم غزه متوقف و اسرای اسرائیلی و فلسطینی آزاد شوند.
ایالات متحده امریکا به این قول خود وفادار نماند. نه تنها آتش بس برقرار نشد، بلکه اسرائیل یک موضع آفندی و تهاجمی به خود گرفت و بخش زیادی از نیروهایش را به مرز لبنان آورد و در آنجا مستقر کرد تا تجاوزات خود را همچون غزه به داخل لبنان نیز گسترش دهد. ابتدا تصور میرفت که با تبلیغاتی که اسرائیل به عمل میآورد در صدد است با تحت فشار قرار دادن حزب الله، شهرک های شمالی خود را امن بسازد و۶۰ هزار شهروند یهودی خود را به محل سکونت خود بازگرداند.
ولی همه خیلی زود متوجه شدند که اسرائیل اهداف بزرگتری را دنبال میکند و برای به ثمر رساندن این اهداف با توجه به تجربه تلخ جنگ ۲۰۰۶ با حزب الله از قبل برنامهای تهیه کرده که ابتدا با حمله و جنگ اطلاعاتی ساختار نظامی حزب الله را نابود و یا بطور کلی تضعیف و سپس آسان تر عملیات خود را در خاک لبنان انجام دهد. ابتدا با منفجر کردن ۵۰۰۰ پیجر که در دست فرماندهان و نزدیکان حزب الله بود بسیاری از فرماندهان را با شهید کردن و زخمی کردن از رده نظامی خارج کرد و سپس در روز بعد فرماندهانی که دیگر به جای پیجر از بیسیم استفاده میکردند با انفجار آنها از رده خارج شدند.
به دنبال این تحرکات موفقیت آمیز، شناسایی فرماندهان و جابهجایی آنها برای اسرائیل راحت شد و با استفاده از بمباران حدود ۲۰ نفر از فرماندهان عالی حزب الله را از بین بردند. این موفقیت های که بیشتر جنبه یک جنگ اطلاعاتی داشت، اسرائیل را جسور تر کرد تا رهبری اصلی حزب الله یعنی آقای سید حسن نصرالله را مورد هدف قرار دهد؛ اقدامی که اسرائیل به هیج وجه جرأت انجام آن را نمییافت و تصورش این بود که با ترور سید حسن نصرالله هزاران موشک از سوی حزب الله بر سر شهرهای اسرائیل فرود خواهد آمد.
اما این بار اسرائیل با موفقیت سریعی که که از جنگ اطلاعاتی به دست آورده بود و مغرور از اینکه مثل بعد از حماس میتواند قدرت نظامی حزب الله را هم نابود کند و یا به حداقل برساند بمباران گسترده جنوب لبنان و جنوب بیروت یعنی منطقه ضاحیه را در پیش گرفت که اولا تمام مردم این مناطق را آواره کند که بیش از یک میلیون نفر به سمت شمال مهاجرت کردند، راههای ارتباطی روستایی را بمباران و تخریب کردند که تحرک را از حزب الله بگیرند و به صورت مقطعی حملات زمینی هم به داخل لبنان انجام میدادند که به تونل های ساخته شده حزب الله دسترسی پیدا کنند تا موشکهای موجود در آنها را نابود سازند.
در کنار آن، از طریق عوامل نفوذی خود در لبنان از مکانهای موشک و لانچرهای پرتاب کننده حزب الله مطلع شدند و توانستند تعدادی از آنها را از بین ببرند. بر اساس نظر اسرائیلیها حدود ۵۰ درصد از موشکها نابود شدند ولی براساس نظر تحلیلگران غیر اسرائیلی این نابودی به ۳۰ درصد میرسید.
این موفقیت بزرگ اطلاعاتی و نظامی اسرائیل را مغرور کرد و بر میزان خواسته های خود افزود. در این شرایط سخت نجیب میقاتی، نخستوزیر موقت لبنان که قبلا با حزب الله هماهنگ کرده بود اعلام رسمی کرد که بر اساس قطعنامه ۱۷۰۱ حزب الله حاضر است تا رودخانه لیتانی یعنی تا ۳۵ کیلومتری مرز اسرائیل بر اساس قطعنامه فوق که مورد درخواست اسرائیل بوده و میتواند ۶۰ هزار شهروند خود را به خانه های خود در شهرک های شمال اسرائیل مجددا مستقر کند، باز گرداند. البته بر اساس بعضی اخبار منتشره خواسته حزب الله این بوده که در قبال عقب نشینی تا رودخانه لیتانی اسرائیل آتش بس در غزه را هم اعلام کند. ولی اسرائیل تن به این خواسته نداده و اتفاقا وزیر خارجه اسرائیل در روز دوشنبه اعلام کرد که حزب الله باید تا ده کیلومتر بالاتر از رودخانه لیتانی عقب نشینی کند و سلاح های خود را هم به زمین بگذارد.
در کنار این اقدامات برنامه ریزی اسرائیل جهت حمله به ویلای بشار اسد و شایعه کشتن برادر وی که فرماندهی گارد ریاست جمهوری و لشکر چهارم سوریه را برعهده دارد که البته هدف اسرائیل کشتن وی نبود، بلکه اخطاری بود به رئیسجمهوری سوریه که در صورت ادامه همکاری با حزب الله و ایران خطرات جدی برای سوریه ایجاد خواهیم کرد. ضمن اینکه در حدود ده روز قبل از طریق رئیس دولت امارات پیامی به بشار اسد منتقل شد مبنی بر اینکه اگر سوریه همکاری با نیروهای مقاومت پایان ندهد، حکومت در خطر خواهد بود و از طرفی برنامه ریزی به اتفاق آمریکا برای حملات ممتد به حوثی های یمن که میتواند کل نیروهای جبهه مقاومت را مورد هدف تا نابودی قرار دهند، این تصور برای ایران و بسیاری از تحلیلگران پیش آمد که هدف نهایی نتانیاهو این است که:
۱-مرزهای خود را از شمال در لبنان و از جنوب در غزه کاملا امن کند و برای رسیدن به این هدف موفقیت های جالب توجهی به دست آورده است.
۲-کل جریان مقاومت در منطقه را جمع کرده و یا به طور کلی تضعیف کند.
۳-با جمع کردن مقاومت، که حزب الله مهره اصلی آن است، ایران را در کنار مرزهای خود نگه دارد و در نهایت با درگیر کردن امریکا در جنگ، به سایت های هستهای ایران حمله کنند.
۴-با تضعیف کردن مقاومت و ایران و کاهش وزن ژئوپلیتیکی ایران به خیال خود به خاطر نارضایتی مردم از وضعیت اقتصادی و تورم در صدد تغییر نظام در ایران اقدام کنند. سخنرانی دو شب قبل نتانیاهو برای مردم ایران که اعلام کرد ای مردم ایران شاهد تغییر رژیم جمهوری اسلامی خواهید بود، نشان میداد استراتژی اسرائیل صرفا امن کردن مرزهای خود در غزه و لبنان نیست، بلکه با پیروزی های غیر منتظرهای که در لبنان و در برابر حزب الله به دست آورده، تغییر استراتژی داده و اهداف کلان تری را در منطقه با هدایت آمریکا دنبال میکند که اولا تبدیل به قدرت اول منطقه شود و ثانیا ژئوپلیتیک ایران را بسته نگه دارد و ثالثا با ارتباط با همه کشورهای عربی و از جمله عربستان سرآمد منطقه شود. سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل این ادعاها را به خوبی ثابت میکرد. در این سخنرانی با دو نقشه خیالی «نکبت و نعمت» که دست گرفته بود دو هدف را دنبال میکرد؛ یکی آنکه جهانیان را به ایران بدبین کند و دیگر آن که اسرائیل را به عنوان خیر و نعمت معرفی کند که با راه ارتباطی که از هند آغاز میشود و پس از عبور از کشورهای عربی به اسرائیل و مدیترانه میرسد اسرائیل به عنوان قدرت منطقهای امنیت این حوزه را تأمین خواهد کرد.
در واقع مسیری که ابتدا امریکاییها در مقابل یک کمربند یک جاده دریایی چین با همکاری هندوستان آغاز کردند و اسرائیل با قدرت گیری مجدد پس از سرکوب مقاومت در آن نقش امنیتی اصلی را انجام دهد و آمریکا که مدتهاست در نظر دارد حضور خود در خاورمیانه را کاهش دهد و فعالیت های و نیروهای خود را در کنار روسیه و به ویژه در دریای جنوبی چین مستقر کند، خیالش از این این منطقه به خاطر قدرت ژئوپلیتیکی که اسرائیل به دست آورده راحت گردد.
عکس العمل ایران
با اقدامات ماههای اخیر اسرائیل و به ویژه دو هفته اخیر که ضربات سختی را به حزب الله وارد کرد، ایران متوجه شد که اسرائیل با تغییر استراتژی، هدف نهایی اش ایران است؛ پس صلاح بر این دید که به مقابله با این استراتژی بپردازد. گفتوگوهایی از کانالهای اعلام شده قبلی با آمریکا صورت گرفت و در نیویورک صحبت های آقای پزشکیان بر اساس دوستی، صلح و امنیت برای همه بود. رئیسجمهور ایران حتی اظهار داشت اسرائیل سلاحها را زمین بگذارد و ما هم زمین میگذاریم که در داخل ایران مورد انتقاد قرار گرفت که منظورش از این صحبتها این بود که اسرائیل جنگ را تمام کند و به غزه و لبنان حمله کند و نیروهای مورد پشتیبانی ایران نیز هم به تبادل آتش ادامه نخواهند داد.
ولی به نظر میرسید که آمریکا گوش شنوایی نداشت و تمایل داشت حالا که اسرائیل در لبنان دست بالا را دارد به اقدامات خود با همه هزینههایی که برای مردم لبنان دارد ادامه دهد تا به کمک یکدیگر به اهدافشان برسند. در اینجا بود که پس از بازگشت رئیسجمهور از نیویورک و تشدید عملیات اسرائیل در لبنان و نهایتا شهادت سید حسن نصرالله با بمب های سنگرشکن و ۸۰ بار بمباران یک ساختمان و با وحشی گری تمام، مسائل و اتفاقات رخ داده در شورایعالی امنیت ملی مطرح شد و تصمیم به مقابله گرفته شد.
تا اینکه شامگاه گذشته با پرتاب ۲۰۰ موشک بالستیک بسمت اهداف نظامی و اطلاعاتی اسرائیل که تقریبا برای همه غیر منتظره بود وضعیت متفاوت شد. البته بعضی منابع در امریکا که اتفاقا تحلیلگران مخالف ایران هستند پرتاب ۳۰۰ موشک بالستیک را اعلام کردهاند. برخلاف دفعه گذشته بسیاری از این موشکها از گنبدهای آهنین اسرائیل عبور کرده و به اهداف نظامی برخورد کردهاند.
تقریبا دو، سه ساعتی قبل از عملیات ایران فلسطینیها با یک عملیات استشهادی حدود ده اسرائیلی را در تل آویو کشته و تعداد بیشتری را زخمی کردند که این مسئله همراه با موشک های ایرانی که در راه برای رسیدن به اسرائیل بودند وحشت زیادی ایجاد کرد. جشن و پایکوبی اسرائیلیها به خاطر پیروزی های ممتد بر حزب الله و جشن روز عید یهودیان یکباره به وحشت و ترس تبدیل شد و الان دولت اسرائیل برای اینکه وضعیت را به حالت قبل برگرداند، در حال گفتوگوی نزدیک و فشرده با آمریکا است که چگونه به حملات موشکی بالستیکی ایران پاسخ دهند.
سخنان مقامات ارشد آمریکایی بعد از حمله ایران نشان از آن دارد که آنها نمیخواهند در حمله مستقیم به ایران مشارکت داشته باشند، ولی صحبت از دفاع از اسرائیل میکنند که بیشتر منظورشان دفاع در مقابل حملات ایران است. به ویژه آنکه ایران به آمریکا اعلام کرده است در صورت حمله اسرائیل به تأسیسات اتمی و نفتی ایران، پایگاههای امریکا در خلیج فارس و چاههای نفت کویت عربستان و امارات را مورد حمله قرار میدهد که این اتفاق در آستانه انتخابات آمریکا که میتواند قیمت بنزین را بالا ببرد بسیار ناگوار است و حتی میتواند جریان انتخاباتی را به نفع ترامپ که بسیار جزئی از کاملا هریس عقب است رقم بزند.
آمریکا در تلاش است حمله اسرائیل طوری باشد که به ادامه درگیری مستقیم ایران و اسرائیل منتهی نشود. فعلا به طور موقت بازدارندگی که ایران بعد از حمله اول وعده صادق از دست داده بود مجددا تا زمان حمله اسرائیل، به ویژه به خاطر شرایط نامناسبی که در لبنان و منطقه رقم خورده بود، احیاء شده است و روحیهای به حماس و به ویژه حزب الله داده که بتواند خود را به تدریج بازسازی کند. کشورهای عرب منطقه که به آمریکا و اسرائیل کمک کردهاند نگرانند و این احتمال را نباید از نظر دور داشت که در صورت حمله پر زور اسرائیل به ایران، که احتمال آن را کم میدانم، میتواند در خلیج فارس اتفاقاتی صورت پذیرد.
این بار چون موجودیت مقاومت در خطر قرار گرفته و در نهایت خود ایران نیز مورد هدف است، لذا مقامات ایرانی علیرغم بردباری که بعد از ترور هنیه در دوماه گذشته نشان دادند، مصمم تر از قبل برای واکنش نشان دادن هستند تا اجازه ندهند وزن ژئوپلیتیک ایران در منطقه افت داشته باشد.
باید منتظر بود که در ساعتها و روزهای آینده چه اتفاقی رخ میدهد.