اینیک سال خونین در خاورمیانه را هم بگذاریم روی آنهمه سالهای خشم و خشونت، پس از حمله حماس به اسرائیل 7 اکتبر (15 مهر 1402) شبانگاهان در میدان فلسطین مجلس جشن آراسته شد و منورهای زیاد به آسمان پرتاب شد و بانیان آن مراسم اندکی تأمل برای دیدن واکنشهای ویرانگر اسرائیل را هم روا ندانستند، ایران اعلام کرد که در این واقعه نقش نداشته و حزبالله لبنان هم در آن تصمیم نقشی نداشت ولی جسارت تصمیم درست و یافتن راهحل در زمانه بحران از دست رفت و داستان پسازآن بهگونهای دیگر رقم خورد و دشمنیهای تازه شکل گرفت و خونها ریخته شد و ویرانی بیسابقه هم در غزه و لبنان ایجاد شد. سرنوشت غزه آن شد و سرنوشت حزبالله هم این!؟ بازیگران تیزهوش نشستند و امتیاز گرفتند و ما ناظر بر باد رفتن سرمایههایی شدیم که از جیب ملت هزینه شده بود. زشتی جنگ با تمام زوایای ویرانگر خود رخ نموده است، اگر مسیری به نادرستی هزاران بار هم پیموده شود درنتیجه تغییری رخ نخواهد داد.
بسیاری رجز خواهند خواند و بسیاری دیگر تحریک خواهند کرد. پای تحلیلهای رنگارنگ هم همچون گذشته باز است، اما در همین شرایط هم باید میدان را به خرد واگذار کرد و پیامدهای تصمیمهای نادرست را به ارزیابی نشست.
اسرائیل سالها به توانمندی اطلاعاتی و نفوذ در ساختارهای سیاسی کشورها ازجمله لبنان، حزبالله و... تلاش کرده و دامنه نفوذ را چنان گسترده کرد که سیاستمداران و نهادهای گوناگون در منطقه را در تورهای امنیتی به دام انداخت. ماهم بر طبل شعار و هیجان کوبیدیم و اینگونه فرصتهای بزرگی از لبنان و ایران و منطقه گرفته شد.
اگر به آرشیو روزنامههای اصلاحطلب ازجمله ستاره صبح مراجعه کنیم خواهیم دید که از همان روز نخست حمله حماس به اسرائیل (15 مهر) عدهای نوشتند و عدهای هم بیان کردندکه حمله حماس میتواند عواقب بدی برای غزه، لبنان و آنگاه ایران خواهد داشت. اکنون در آستانه یکسالگی جنگ، درستی این پیشبینیها را حس میکنیم و میبینیم. مردم نگران ورود ایران به جنگ هستند.