متأسفانه او روز جمعه (اول مهر 1402) از میان ما رفت و سخن و قلمش خاموش شد و رخ در نقاب خاک کشید. عمرش کوتاه بود (۶۸ سال) اما کارها و تلاشهایش مثل اقیانوس بیکران و بیشمار و باورنکردنی بود. نویسنده و آقا نعمت حدود دو دهه باهم حشرونشر داشتیم و رفیق بودیم. در ارتباط باشخصیت منحصربهفردش هر وقت با او حضوری یا تلفنی صحبت میکردم به وی آقا نعمت میگفتم و بارها به او گفتم شما در بین همه فعالان حقوقی مطبوعاتی و سیاسی فردی جان دار و با جنم هستید میخندید و میگفت تازندهام و توان دارم در دفاع از حقوق اساسی ملت کوتاه نخواهم آمد هرچند برایم هزینه داشته باشد. 1-آشنایی نگارنده با آقا نعمت نخستین بار در سال ۸۲ یا ۸۳ در دادگاه مطبوعات بود که او برای دفاع از یکی از روزنامههای اصلاحطلب آمده بود و نویسنده هم بدون وکیل برای دفاع از ۱۸ شکایت سعید مرتضوی، دادستان وقت عمومی و انقلاب تهران از روزنامه همبستگی که مدیرمسئولش بودم، دادگاهی میشدم. دفاع جانانهای کردم و مرحوم عسگراولادی هم از من به دلیل اینکه در رژیم گذشته زندانی سیاسی بودم، دفاع قوی کرد. بهجز یک مورد دادگاه 17 مورد دیگر من را تبرئه کرد، اینیک پیروزی حقوقی بود. آقا نعمت از دفاع من بدون وکیل خوشش آمد و روز بعد یادداشتی نوشت با عنوان دفاع حقوقی به سبک صالحآبادی، از آن زمان دوستی ما عمق پیدا کرد و او همواره روزنامه همبستگی و سپس روزنامه ستاره صبح را مطالعه و ما را تشویق میکرد و درعینحال یا مصاحبه میکرد یا یادداشت مینوشت. این روزها واقعاً جایش خالی است. 2-آقا نعمت اهل زرند کرمان و پدرش کشاورز بود. او خوب درس خواند و در سال ۱۳۵۰ در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد. در آن زمان این امکان وجود داشت که فرزندان کشاورزان از نقاط دوردست وارد دانشگاههای مادر مثل دانشگاه تهران شوند. 3-آقا نعمت گفت: وقتی دانشجو بودم در روزنامه اطلاعات به مدیرمسئولی عباس مسعودی کارآموز و ماهانه ۱۰۰ یا 150 تومان حقوق میگرفتم. مسعودی درحالیکه مدیرمسئول بود همهکارهای روزنامه را مثل تایپ، حروفچینی، چاپ، توزیع، انجام مصاحبه و... کار انجام میداد و بر تمام امور روزنامه تسلط داشت و در انتخاب عکس یک، تیتر یک، سرمقاله و... نظر میداد. مرحوم نعمت گفت: علی اگر میخواهی روزنامهنگار حرفهای شوی، الگویت را عباس مسعودی انتخاب کن. درنگ کردم و دیدم عجب توصیه حکیمانهای است. به آقا نعمت گفتم همین کار را میکنم تا روزنامه خوب منتشر کنم. توصیه دیگر آقا نعمت این بود که آقای مسعودی به خبرنگارانش میگفت مطالب را طوری بنویسید که رفتگر، راننده تاکسی، کارگر، معلم، قاضی، استاد دانشگاه و... وقتی مطلب را میخوانند آن را درک و فهم کنند، یعنی ساده و روان بنویسید. آقا نعمت گفت علی جان تلاش کن در روزنامه سبک رواننویسی و سادهنویسی را ترویج کنی نه استفاده از کلماتی که خواص میفهمند، هر سه توصیه را آویزه گوش قراردادم و در ستاره صبح اعمال کردم، از این بابت خودم را مدیون استاد حقوق، تاریخپژوه و روزنامهنگاری مثل مرحوم احمدی میدانم. آقا نعمت یکبار برایم نقل کرد که در تاکسی دیدم راننده روزنامه ستاره صبح را میخواند، از راننده پرسیدم چطور ستاره صبح میخوانی؟ گفت مطالبش روان و برایم قابلفهم است. این مطلب را مرحوم احمدی بارها بهعنوان مزیت ستاره صبح بیان کرد. 1-مرحوم احمدی دارای هوش سرشاری بود. به تاریخ، حقوق مدنی، حقوق اساسی، حقوق شهروندی و... اشراف کامل داشت. مهمتر اینکه جسارت و شجاعت حرفهایش را میزد یا مینوشت. از این منظر او در تاریخ منحصربهفرد است. 2-آقا نعمت بدون اینکه حقالزحمه دریافت کند با همه روزنامههای اصلاحطلب ازجمله ستاره صبح همکاری میکرد. برای این رسانهها یادداشت مینوشت و یا در مصاحبهها حضور فعال داشت. او یادداشت نویس ثابت روزنامه ستاره صبح بود. حیف که نیست این روزها جایش در عرصه مطبوعات خالی است. 3-نوع سلوک و رفتار آقا نعمت مخاطب حتی قضات را تحت تأثیر قرار میداد. او وکالت مدیران مسئول روزنامهها، خبرنگاران و روزنامهنگاران را بدون دریافت حقالزحمه انجام میداد، موفق هم بود. 4-آقا نعمت در کنار وکالت، تدریس و روزنامهنگاری کشاورزی هم میکرد و کشاورزی را افتخار میدانست. 5-آقا نعمت در ارتباط با وقایع تلخ سال گذشته (1401) چند مطلب در ستاره صبح نوشت که منجر به شکایت قرارگاه ثارالله از او و روزنامه سپاه شد. بهاتفاق ایشان روز ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ به دادگاه مطبوعات رفتم. آقا نعمت تندوتیز از حق آزادی بیان و قلم صحبت کرد و خطاب به رئیس دادگاه مطبوعات و هیئتمنصفه گفت شما باید به من و صالحآبادی که هرروز وقایع و رویههای غلط را تجزیهوتحلیل میکنیم جایزه بدهید، نه اینکه ما را محاکمه کنید. آقا نعمت گفت: چندی پیش به آمریکا رفتم. فرید زکریا تحلیلگر مجله تایمز و مجری شبکه cnn را دیدم. از او پرسیدم بابت تحلیلها چقدر پول میگیری؟ فرید زکریا پاسخ داد سالی ۶۰۰ هزار دلار. آقا نعمت خطاب به دادگاه گفت من مجانی در روزنامه مطلب مینویسم یا مصاحبه میکنم. از صالحآبادی که در دادگاه است بپرسید در ۲۰ سال گذشته آیا به من پول داده است؟ من بلند شدم و شهادت دادم: هیچ. 6-وکالت رایگان سیره و مشی مرحوم نعمت احمدی بود و بابت وکالت مدیرمسئول و خبرنگاران روزنامه و سیاسیون وجه دریافت نمیگرفت. آقا نعمت این کار را از روی عشق و مسئولیت ملی و اجتماعی انجام میداد و عمل به وظیفه میدانست. 7-آقا نعمت، ملی و وطندوست بود. او برای حاکمیت قانون تلاش میکرد و آرزویش ایرانی آباد، آزاد، توأم با رفاه و عدالت بود. متأسفانه با این انسان خدوم و فداکار نامهربانی شد. او را از دانشگاه اخراج و پرونده وکالتش را باطل کردند و دستآخر دادگاه مطبوعات او و من را به خاطر مطالبی که در روزنامه ستاره صبح منتشرشده بود به ۵۰ ضربه شلاق محکوم کرد. البته قاضی کشکولی زیر بار شلاق نرفت و شلاق را به جریمه تبدیل کرد. نویسنده سال گذشته در امامزاده صالح در مراسم تشییع و تدفین مرحوم احمدی حضور داشت. انبوه نخبگان و طرفداران ایشان در آنجا مرا به یاد این ضربالمثل انداخت که: تو خوبی میکن و در دجله انداز... به عقیده نگارنده، نام و خاطره و مجاهدتهای این وکیل، نویسنده و روزنامهنگار برجسته در تاریخ ایران خواهد ماند. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!