رئیسجمهور که تکیهبر کارشناسی را اولویت هر برنامهریزی و سخن میداند به ناگاه از انتقال پایتخت به حاشیه دریا سخن میگوید. پرسش نخست این است که مبنای کارشناسی این سخن چیست؟ در تهران آب نیست.
هوا آلوده است، ترافیک نفس مردم را بند آورده است. پرسش این است اکنون هم اگر قرار است پایتخت به مکان دیگری انتقال پیدا کند که این مهم اجتنابناپذیر است لازم است مطالعاتی که در این زمینه قبل و بعد از انقلاب دراینباره انجامشده دیده شود.
چرا همه امکانات در فضای چنین درهمشکننده گردآمده است و مشکلآفرین شده؟! مطالعهای پیش از انقلاب انجامشده و در آن با توجه به شرایط اقلیمی و کمبود منابع آبی استقرار واحدهای صنعتی و تولیدی و به دنبال آن استقرار جمعیتی را در حاشیه خلیجفارس پیشنهاد میکند. اسناد این مطالعه با عنوان “ستیران “ هماکنون نیز در دسترس است ولی تغییرات جمعیتی و نقشه استقرار واحدهای صنعتی و… بازبینی و بازنگری و بهروزرسانی چنین طرحهایی را ضروری میسازد. توسعه دریا محور و بازبینی سیاستها در مورد توسعه صنعتی در شهرهای بزرگراهی کمهزینهتر و باقابلیت اجرایی بیشتر است.
بازخوانی، بازبینی و بازنگری طرحهای علمی و کارشناسی شده پس از سالها تأخیر و کمتوجهی بازهم سادهتر، عملیتر و علمیتر از طرح انتقال پایتخت است. افزایش سرمایه اجتماعی، کمک به بازگشت اعتماد مردمی، و تکیه بر مطالعات علمی و کارشناسی و بهرهگیری از تجربیات جهانی پیشنیاز هر تصمیم بزرگ و پرهزینه خواهد بود.
بازگشت به طرح آمایش سرزمینی و پذیرش واقعیتهای جغرافیایی و… پرهیز از استقرار و تأسیسات صنعتی با چانهزنیهای سیاسی باید بیشازپیش موردتوجه دستاندرکاران امور کشور قرار گیرد. پرسش مهم این است چرا فولاد مبارکه که پیش از انقلاب مقدمات استقرار آن در بندرعباس و در کنار دریا فراهمشده بود بهیکباره و با فشار سیاسی تجهیزات نصبشده آن به اصفهان منتقل شد که باعث کمآبی و خشکیدن رودخانه زایندهرود شد.