انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری چهاردهم در میانه توفان مشارکت و عدم مشارکت و در میانه بیم و امید موافقان و مخالفان برگزار شد. نتیجه این رویارویی این گونه است:
این میزان مشارکت معنادار و قابلتأمل است که چرا مردم نیامدند و چرا جامعه برای رأی دادن به کاندیداها دوقطبی نشد؟ البته نتیجه هر انتخابات معنا و مفهوم خاصی دارد. رأی دادن یا رأی ندادن یک کنش سیاسی است که بستگی به هر فرد دارد. مهمتر اینکه آنها که رأی دادند و آنها که رأی ندادند دارای منطق بودند و حرف و مطالبه خود را با صندوق رأی بیان کردند. نگاه آماری به آرای کاندیداها واقعیتهای تازهای را از آنچه در زیر پوست جامعه وجود دارد آشکار میکند:
1-جمع آرای سه کاندیدای اصولگرا 13 میلیون و 63 هزار و 35 رأی. وزن و جایگاه این جریان که در افکار عمومی در اقلیت اما در قدرت است، حدود 13 میلیون نفر یعنی حدود 21 درصد جمعیت واجدین شرایط رأی را تشکیل میدهند، اما این درصد بر اکثریت حکومت میکند! 2-سرنوشت اصولگراها این بار مشابه آنچه در انتخابات سال 1384 برای اصلاحطلبان افتاد، رقم خورد. در آن زمان اصلاحطلبان با 4 کاندیدا آمدند و 18 میلیون رأی داشتند، اما اصولگراها با 3 کاندیدا آمدند و 9 میلیون رأی داشتند. انتخابات به دور دوم بین احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی کشید و احمدی نژاد پیروز شد. پیش بینی میشود این بار هم در مرحله دوم انتخابات پزشکان پیروز انتخابات شود. تکرار اتفاق 1384 در 1403.
3-آرای پزشکیان 10 میلیون و 415 هزار و 991 رأی.
4-همچنین آرای باطله یکمیلیون و 56 هزار و 159 رأی.
5-جمع آرای باطله و آرای پزشکیان 11 میلیون و 472 هزار و 150 رأی. این ارقام نشان میدهد کسانی که علاقهمند به سپردن اداره کشور به دست اصولگرایان میانه و تندرو بودند تعداد آرایشان حدود دو میلیون بیشتر از آرای پزشکیان و آرای باطله است. براین اساس اگر در دور دوم مشارکت مشابه دور اول باشد، سکان اداره کشور به دست جبهه پایداری یا همان پیروان مصباح یزدی پدر معنوی این جریان که گفته مردم چهکارهاند، خواهد افتاد.
6-پیش بینی میشود سطح مشارکت در دور دوم بیشتر از دور قبل شود و تعدادی از آرای طرفداران قالیباف به سبد رأی پزشکیان برود. در آن صورت پزشکیان برنده انتخابات خواهد بود.
7-مصطفی پورمحمدی که سابقه وزارت و... را در کارنامه خو دارد و اکنون دبیر کل جامعه روحانیت مبارز است در انتخابات با برنامه آمد و حرفها و برنامههایش متفاوت و بهتر از 5 کاندیدای دیگر بود، اما او تنها بیش از 200 هزار رأی آورد که نشانه این است مردم اعتمادشان نسبت به کاندیدای روحانی مثل پورمحمدی بی اعتماد شدهاند. البته اگر یک روحانی اصلاحطلب هم به جای او بود به نظر میرسید آرای مشابه پورمحمدی را کسب میکرد. رأی دهندگان به دلیل روحانی بودن پورمحمدی به برنامههای خوب و علمی و درست او رأی ندادند. اکنون رویارویی بین آرمان گرایی به نمایندگی سعید جلیلی و عمل گرایی به مسعود پزشکیان در جریان است. رأی دهندگان اگر میخواهند سیاستهای خسارت بار احمدی نژاد و سیاستهای تورمی و بی برنامه دولت سیزدهم ادامه پیدا کنند به سعید جلیلی رأی دهند. اگر میخواهند آنچه در دولت اصلاحات و دولتهای تدبیر و امید اتفاق افتاد تکرار شود، روز جمعه 15 تیر به مسعود پزشکیان رأی دهند. واقعیت این است که همانطور که نیروهای انقلاب بهتدریج بخش بر دو شدند و در هر برهه از همه جدا شدند، حالا قاعده بخشبر دو به انقلابینماها و نوکیسهها رسیده است. شکاف بین این گروه آنقدر بالاگرفته که نتوانستند با یک کاندیدا به میدان بیایند. اگر متحد میشدند، اختلاف و شکاف باعث شکست آنان نمیشد و احتمالاً در دور دوم نیز موفق نخواهند شد. این انتخابات نشان داد که از 61 میلیون واجدین شرایط رأی 24 میلیون آمدند و 37 میلیون نیامدند. در دور اول انتخابات مجلس در 11 اسفند گذشته 25 میلیون آمدند و 36 میلیون نیامدند. از آنجا که انتخابات ریاست جمهوری ملی و منطقهای نیست باید سطح مشارکت بیشتر از میزان مشارکت در انتخابات مجلس باشد؛ اما کمتر شد. انتخابات یک کنش سیاسی است فرد میتواند کنش سیاسی انجام دهد یا ندهد. رأی دهد یا رأی ندهد. هر دو باید به رسمیت شناخته شود. اگر این انتخابات آسیبشناسی شود معلوم میشود کسانی که به پزشکیان رأی دادند، به علاوه یکمیلیون آرای باطله 38 میلیون نفر از شیوه حکمرانی در کشور ناراضی هستند. اگر راضی بودند میآمدند و به کاندیداهای اصولگرا رأی میدادند چون ناراضی بودند نیامدند. آیا نباید حاکمیت خواست و مطالبه مردم را درک کند و شیوه حکمرانی را مطابق آنچه اکثریت خواهان آن است، تغییر دهد؟ البته فردی که رأی داده یا نداده نباید توسط فرد دیگر مورد بازخواست و یا شماتت قرار گیرد. رفتارهای پرخاشگرانه با کسانی که رأی دادهاند یا رأی ندادهاند غیردموکراتیک و غیراخلاقی است. علت این است که انسان از حق انتخاب برخوردار است. میتواند مشارکت کند یا مشارکت نکند. این یک حق طبیعی است.