تفاوت بین کسی است که میتواند نگاه دنیا را به این مرز و بوم و مردمانش تغییر دهد و احترام و بزرگی برایشان به ارمغان بیاورد و دولتش را در حالی که مجموعاً ۱۷۶ میلیارد دلار درآمد نفت داشت با شاخصهایی چون رشد اقتصادی ۵ درصدی تورم ۱۱ درصدی صندوق ذخیره ارزی ۲۰ میلیارد دلاری رشد در آمد سرانه ۵۰ درصدی تحویل دولت بعد دهد و کسی که با وجود درآمد بی نظیر بیش از ۸۰۰ میلیاد دلاری، دولتش را با رشد اقتصادی منفی و تورم ۴۰ درصدی وبدهی چند میلیارد دلاری، تحویل دولت بعدی دهد همراه با شش قطعنامه الزام آور تحریمی بند هفتمی شورای امنیت سازمان ملل. حتماً با وجود این همه نابسامانی پزشکیان شق القمر نخواهد کرد اما فرق است بین کسی که در دولتش امثال ظریف و آذری جهرمی و طیب نیا و زنگنه بر مسند مینشینند با کسانی که با امثال عبدالملکی و جبرئیلی و زارع پور و ساداتی نژاد میخواهند مملکت را اداره کنند. مسعود پزشکیان حتماً نمیتواند با یک میلیون تومان شغل ایجاد کند، کارخانه لامبورگینی برایمان بسازد و ١٠٠ میلیارد دلار اعتبار از امارات برایمان جذب کند اما میتواند مرحمی بر آلام و دردهای محرومین و بی صدایان و فراموش شدگان جامعه باشد. اگر نتواند مانع طرح نور و عفاف و حجاب و گشت ارشاد و طرح صیانت از فضای مجازی و قانون اقدام راهبردی شود اما حداقل میدانیم با نوابغ پشت پرده این طرحها همدست و همداستان نخواهد بود و به کرامت انسان ایرانی احترام خواهد گذاشت. فرق است بین کسی که با علم و اعتدال و تجربه و واقع بینی کشور را اداره خواهد کرد با احمدی نژادواره های رؤیا فروش و کم سوادی که با بیانیه خوانی و افراطی گری و در توهم مدیریت جهان، چندین قطعنامه تحریمی بینالمللی را برایمان به ارمغان آوردند و با وقاحتی نجومی بر کسانی خرده میگیرند که خود را به هر در و دیواری زدند که سایه تحریمها و جنگ را که دسته گل همان حضرات بود از سر این مملکت برداشتند و چه میشد اگر همان برجام کم فرجام نبود و قطعنامههای سازمان ملل سر جایش بود و روان پریشی چون ترامپ در آن سوی آبها بر مسند مینشست؟ آنقدر عشق قدرت نابینایشان کرده و انصافشان را زدوده که نمیبینند اگر همین الان هم میتوانند نفتی بفروشند و با چین و روس نرد عشق ببازند حاصل همان برجامی است که قطعنامههایی را ملغی کرد که اتفاقاً به امضای چین و روس مزین بود. بگذریم همه اینها را گفتم که بگویم منی که به قول شاملو چراغم در این خانه میسوزد به مسعود پزشکیان امیدوارم و به او رأی میدهم . به خاطر حسرتها و دلهرهها و ناکامیهای نسل خودم ونسلهای بعد از من که آرزوهایشان در شرایط همیشه حساس کنونی تباه شد. به خاطر دلتنگی عزیزانم که در آرزوی یک زندگی معمولی آواره غربت این کشور و آن کشور شدند. به خاطر دخترکم که میخواهم در همین آب و خاک ریشه کند و ببالد و شاخ و برگ بدهد. به خاطر آن پدرانی که سرانه مصرف گوشت فرزندانشان در سال به ۷۰۰ گرم رسیده است. به خاطر آن بیست هزار نفری که هر سال در جادهها قتل عام میشوند و به خاطر سرزمینم که نمیخواهم آن را هزار تکه و ویران و کنام پلنگان و شیران ببینم. به خاطر مادر رنجور و مریضم ایران که میخواهم او را به طبیبی حاذق بسپارم که حتی اگر نتواند درمانش کند حداقل مرحمی بر زخمها و دردهای فراوانش باشد و میدانم که رأی ندادن من خود نوعی رأی دادن است.