کد خبر : 623179 تاریخ : ۱۴۰۳/۳/۲۳ - 12:33
پونه ندایی - روزنامه نگار عطر گیسوی یار در هوش مصنوعی تا به خودمان آمدیم، قواعد دیگرنویس اجتماعی یک عدد موبایل با اینترنت پرسرعت به دستمان داد تا در دنیای رنگین دیگرانی که نمی‌شناسیم از شاخ آفریقا گرفته تا کوه‌های آلپ غرق شویم.

در این دنیای دیوانه که درونیات پیچیده انسان، او را به سمت محاسبه گری پیش می‌برد، رجوع به حس‌های انسانی شاید دیگر راهگشا نباشد. در واقع ما آنقدر از نسخه انسانی خود دور شده‌ایم که به ندرت به یاد می‌آوریم زمانی در دنیای به اصطلاح آنالوگ می‌زیستیم. در دنیایی که تا همین دو سه دهه پیش در آن نفس می‌کشیدیم، هنوز از مواهب انسانی برخوردار بودیم.
دنیای ساده ما شامل عاشق شدن، نامه نوشتن، منتظر ماندن، تپیدن قلب برای دیگری، گرفتن دست کودک و پیر، فداکاری برای مفهومی به نام وطن، تماشای ستاره‌ها در آسمان شب، قدم زدن در باران، سایه گرفتن زیر درختان، نیایش به درگاه آفریدگار یکتا، مراوده‌های انسانی بر اساس احترام و مهربانی و... بود.
تا به خودمان آمدیم، قواعد دیگرنویس اجتماعی یک عدد موبایل با اینترنت پرسرعت به دستمان داد تا در دنیای رنگین دیگرانی که نمی‌شناسیم از شاخ آفریقا گرفته تا کوه‌های آلپ غرق شویم. با دیدن تصویرهای پی در پی که دیوانه وار در پلتفرم‌ها آپلود می‌شوند، به طور ذهنی به دنیای دیگران سفر می‌کنیم. ذهنمان درگیر رنگ لاک آن دختر آفریقایی می‌شود، یا مامان گفتن یه گربه پشمالو در اروپا را می‌بینیم، یا جهیزیه لوکس سراپا طلایی رنگ تازه عروسی در یکی از ایل‌ها چشممان را می‌زند، یا معلم‌های مجازی را در حال آموزش نحوه سکه و سود گرفتن از شکم موش نرم افزار فراگیر را می‌بینیم، یا نحوه پخت ته دیگ‌هایی را یاد می‌گیریم که به عقل نیاکانمان نرسیده بود، یا مردان زن پوشی را می‌بینیم که ادای ما خانم‌ها را بهتر از خودمان درمی آورند و... خلاصه ما در حال تبدیل شدن به نسخه‌ای از موجودی هستیم که بسیار با نسخه قبلی ما فاصله خواهد داشت.
نسخه دیجیتالی انسانی وامانده در عصری دیوانه که حرمت و لذت نوشیدن چای در حضور یک دوست را باید از این پس در تصویرهای هوش مصنوعی بجوید.
هوش مصنوعی اطلاعاتش را از زندگی سنتی ما دزدیده، آن را با داده‌های فرهنگی‌های دیگر آمیخته و هنگام مشاوره به خود ما تحویل می‌دهد. اگر روزی دلمان برای زندگی سنتی‌مان تنگ شود، باید به هوش مصنوعی مراجعه کنیم. تصویر خانه قدیمی مادربزرگ را ببینیم، آن فرش‌های رنگین توی ایوان را، آن حوض پر آب و ماهی را و لبخندهای قاب شده نوه‌ها را وقتی سکنجیبن و کاهو را با سینی به حیاط می‌آوردند... شاید هوش مصنوعی بعدها عطر گیسوی یار را برایمان بازسازی کند، شوق جوانی را به یادمان بیاورد، حس دلسوزی، فداکاری، مهربانی و احترام را برایمان بازسازی کند تا بدانیم زمانی اینگونه می‌زیستیم.
ما در گوشی هایمان مغروقیم و از واقعیت موجودمان غافلیم. هدایت ذهن ما به دست ابزاری افتاده که سازنده آن نبوده‌ایم و نخواهیم بود. نتیجه این روند را هم دیگران رقم می‌زنند و ما همچنان مصرف کننده می‌مانیم، مگر آن که از دور تسلسل خارج شویم!