آنچه از درک کارکرد ذهنیت انسان قابلتوجه است نتایج اجتماعی آن است. برای مثال در برخی کشورها برای تصمیمهای داخلی شهر یا ایالت از رأیگیری همگانی استفاده میشود. اگر موضوع رأیگیری مثلاً افزایش مالیات بر مصرف برای افزایش بودجه مدارس باشد، هنگامیکه رأیگیری نیز در مدرسه انجامشده یا در حوزهها از طریق تلویزیون مداربسته ویدئو کلاس درس و محیط مدرسه نشان داده شود احتمال بیشتری وجود دارد که مردم به این تصمیم رأی مثبت بدهند. یا اگر در حوزه هائی که در کلیسا یا محیط مشابه انتخابات برگزار میشود احتمال بیشتری وجود دارد که کاندیداهای موردنظر کلیسا رأی بیاورند. کانمن میگوید در جوامعی که فرهنگ مرگ فرهنگ مسلط است احتمال بیشتری وجود دارد که حکومتهای توتالیتر بر سرکار بیایند. بهاینترتیب مشاهده میشود که درک سازوکار پیش ذهنیت بر رفتار، یا برعکس آن اثر رفتار بر شکلگیری ذهنیت، از چه مایه اهمیت برخوردار است. در مورد اثر اقتصادی این موضوع در بخشهای بعدی توضیح بیشتری ارائه میشود.
پیش ذهنیتها نتیجه عمده حاصل از بحث پیش ذهنیت این است که افکار و رفتار ما، بیش ازآنچه ما آگاهانه متوجه میشویم تحت تأثیر محرکهایی است که ممکن است نسبت به آنها آگاهی نداشته باشیم و صرفاً مربوط به محیط و یا همان لحظه باشند. این رفتارها هنگامیکه در مورد پول باشد جای توجه و نگرانی بیشتری دارد. در یک آزمون که به بهانه دیگری سازمانیافته بر روی صفحه کامپیوتری که در مقابل یک گروه از دانشجویان قرارگرفته بهصورت مکرر تصویر اسکناسهای شناور، بهعنوان محافظ صفحه، نشان دادهشده است. در سالن دیگر درروی صفحه کامپیوتر گروه دیگر تصاویری متفاوت مثلاً از طبیعت نشان دادهشده. بخش بعدی درواقع هدف اصلی آزمون بوده که دانشجویان به آن آگاهی نداشتهاند. یعنی در حین اجرای آزمون انحرافی مربی بهصورت ظاهراً ناخودآگاه اوراق و مداد هائی که برای توزیع آورده را بر روی زمین پخش میکند.
آزمون انحرافی گروه سالن اول که تصویر پول در مقابل آنها نشان دادهشده به تعداد کمتری در کمک به فرد مزبور برای جمعآوری کاغذها و مدادها داوطلب شدهاند. درحالیکه تعداد بیشتری از گروه دوم در این کار مشارکت و همراهی کردهاند. پس از آزمون انحرافی از دانشجویان خواستهشده که برای بحث پیرامون پرسشها و پاسخها بهصورت کنفرانس صندلیهای خود را دایرهوار قرار دهند. گروه اول بافاصله بیشتری از یکدیگر نشسته و تمایل کمتری به مشارکت در بحث از خود نشان دادهاند. اینکه یک مشاهده نامرتبط بتواند بر رفتارهای واقعی انسانها تأثیرگذار باشد نتیجهای درخور تأمل است. مشاهده اینگونه ویژگیها و کارکردهای ذهنی است که میتواند در مورد فرض استقلال فکری و رفتاری ما تردید ایجاد کند.
اثر لنگرهای ذهنی اثر دیگری که برای درک مراحل شناخت، ضروری است اثر لنگر فکری است. یعنی اثر آن پیش ذهنیتهای مربوط به دعوت ناخودآگاهانه ذهن انسان از خاطرات و تأثیرهای فکری و رفتاری که با یک محرک بیرونی انجام میشود و توسط سیستم یک بررسیشده و از بین مجموعههای متنوع و متعدد بهصورت ناخودآگاه آگاه انتخاب و به وجدان آکاه ما تحویل میشود. برای درک این پدیده نیز بهتر است از ذکر یک مثال از پژوهشهای انجامشده آغاز کنیم. کانمن و همکارش گروههای مختلف دانشجو را در یک آزمایش شرکت دادند به نحو زیر: دانشجویان را در مقابل یک چرخ شانسی (میز رولت) که اطراف آن اعداد از یک تا صد نوشتهشده بود قرار دادهاند. این چرخ به نحوی دستکاریشده بود که پس از چرخاندن سر پیکان فقط در مقابل دو عدد 10 و 65 قرار میگرفت. از دانشجویان خواسته میشد که عددی که ظاهر میشود را بر روی کاغذ بنویسند. سپس از آنها خواستهشده بود که بهترین حدس خود در مورد در صد کشورهای آفریقائی که عضو سازمان ملل هستند را بر روی همان کاغذ درج کنند. یک چرخ شانسی که بهطورمعمول باید اعداد تصادفی ایجاد کند و در این مورد دستکاری هم شده بود اطلاعات مفیدی در مورد هیچچیز ارائه نمیکند. لکن پژوهش مزبور نشان داد که میانگین پاسخهای درصد کشورهای آفریقائی عضو سازمان ملل، برای کسانی که عدد 10 را بروی چرخ شانسی دیدهاند و آنها که 65 را دیدهاند به ترتیب 25 درصد و 45 در صد بوده است.
تأثیر اطلاعات بر ذهن کانمن میگوید: تغذیه ذهن با یک پیشنهاد اولیه هرچند نیز غیرعادی باشد بر روی قضاوت و تصمیمگیری افراد تأثیر میگذارد. بهعنوانمثال دیگر دو گروه شرکتکننده در یک پژوهش را در نظر میگیریم. به یک گروه این پرسش داده میشود که آیا ماهاتما گاندی در حدود 144 سال عمر کرد؟ سپس از آنها خواسته شد که حدس بزنند گاندی درواقع چند سال زنده بود. از گروه دوم، بدون ارائه پرسش 144 سال، فقط خواستهشده بود که حدس بزنند گاندی چند سال زندگی کرد. گرچه پیشنهاد 144 سال برای همه غیرعادی و غیرقابلباور است، لکن گروهی که با این پیشنهاد روبهرو شده بودند میانگین برآوردشان از تعداد سالهایی که گاندی زندگی کرده است به نحو بارزی بالاتر از گروه دوم بوده است. اینها نمونهای از پژوهشهای مکرری است که نشان میدهد ذهن انسان با هر اطلاعاتی که در اختیار دارد، هرچند آن اطلاعات بیارزش باشد، برآوردهای خود را تطبیق میدهد.
هم پیوندی مفاهیم باهم در یک آزمایش توسط پژوهش گران آلمانی یک پرسش از دو گروه شرکتکنندگان پرسیده شد. از آنها پرسیده شد آیا فکر میکنید متوسط سالانه درجه حرارت در آلمان 5 درجه است یا 20 درجه. سپس برای این افراد تصاویری را نشان دادهاند و در پایان خواستهاند تصاویری را که دیدهاند به یادآورند. کسانی که برآورد آنها از میانگین درجه حرارت 5 درجه بود بیشتر تصاویری که مربوط به زمستان یا هوای سرد بوده را به یاد میآوردند و گروه دوم تصاویر مربوط به هوای گرم. به این معنی که یک عامل تأثیرگذار بر ذهنیت انسان هم پیوند شدن مفاهیم با یکدیگر است. یعنی عامل پیش ذهنیت با عامل لنگر ذهنی در تعامل هستند. انسان ذهنیت خود را در جهت پیش ذهنیت تطبیق میدهد.
تأثیر حوادث اتفاقی بر تصور ذهن اثر لنگری به حدی قابلملاحظه است که حتی لنگرهای کاملاً تصادفی نیز بر ذهنیت و تصمیمگیری تأثیر میگذارند. در یک پژوهش از تعدادی قاضی آلمانی خواستهشده بود که در یک پژوهش شرکت کنند. به افراد یک تاس بازی نرد که داخل آن دستکاری شده بود بهنحویکه در هر پرتاب فقط اعداد 3 یا 9 ظاهر شود، داده شد. از هرکدام از این قضات خواسته شد که ابتدا تاس را پرتاب کنند و عدد ظاهرشده را ببینند. سپس به آنها یک داستان فرضی در مود خانمی که از مغازهها اشیائی سرقت میکرده را بهصورت یک مورد حقوقی ارائه کردهاند و در پایان از آنها خواستهشده که نظر خود را در مورد میزان مجازات این خانم برحسب ماههای زندان پیشنهاد کنند. آنهایی که بر روی تاس عدد 9 را دیده بودند بهطور متوسط 8 ماه و آنها که عدد 3 را دیده بودند بهطور متوسط 5 ماه زندان را پیشنهاد کردند. به این معنی که حوادث کاملاً تصادفی و نامربوط که هیچ اطلاع جدیدی در مورد مسئله تحت بررسی ارائه نمیکرده، بر قضاوت این افرا تأثیرگذار بوده است.
دادههای ناخودآگاه پژوهشهای مربوط به اثر لنگرهای تصادفی اطلاعات قابلملاحظهای را در مورد رابطه سیستم یک و سیستم دو در ذهن انسان به دست میدهد. اثر لنگری همیشه به این نحو تعبیر شده است که نهایتاً قضاوت و تصمیم توسط سیستم دو اتخاذ میشود. لیکن سیستم دو بر اساس داده هائی کار میکند که از حافظه توسط سیستم یک بهصورت ناخودآگاه و خارج از اراده فرد بیرون کشیده شده و تحویل دادهشده است. درنتیجه سیستم دو درگیر اریبها و خطا هائی است که سیستم یک تحت تأثیر لنگر مرتکب میشود. سیستم دو بر روی این مراحل کنترل نداشته و نسبت به آن نیز بیاطلاع است. افرادی که در پژوهشها تحت تأثیر لنگرهای تصادفی غیرعادی قرارگرفتهاند (مانند سن 144 سال برای گاندی) بهطورجدی این مطلب که این اطلاعات بیارزش بر برآوردی که آنها ارائه کردهاند اثر داشته است را رد میکنند و در این مور نیز در اشتباه هستند. کانمن به این واقعیت توجه میکند که تأثیرپذیری ما از لنگرهای ذهنی بیش از آن درجهای است که خود نسبت به آن آگاه هستیم و اینکه این ویژگی ذهن انسان، توسط گروههای مختلف چه در سیاست و یا تبلیغات تجاری و دستکاری مراحل راه بری اجتماعی میتواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد، مشکلی است که باید نسبت به آن آگاه باشیم.
جمعبندی ذهن ما بر چه اساسی استوار است؟ در هر شرایط یا روبهرو شدن با هر حالت محیط زندگی، ذهن ما نتیجهگیریهایی را ارائه میکند. یعنی همیشه جمعبندیهایی را برای ما فراهم مینماید. آن کارمندان که در گمرک فرودگاه هستند وقتی وارد فرودگاه میشویم. پرستارانی که در اورژانس بیمارستان هنگام مراجعه میبینیم. کسی که به محل کار شما مراجعه کرده و بدون اینکه اطلاعات چندانی از او به یاد بیاورید از شما درخواست وام قابلملاحظهای دارد. پلیسی که در خیابان بهطرف شما میآید. رئیس جدید محل کار که شمارا به دفتر کارش احضار کرده. خانهای که برای خریدن یا اجاره در نظر داریم و برای اولین بار به آن واردشدهایم. رستورانی که دوستی ما را به آن دعوت کرده و تاکنون غذای آن را امتحان نکردهایم. نظر ما در مورد فردی که به خواستگاری دختر ما آمده است بدون اینکه او را هرگز دیده باشیم. مردی که به ما پیشنهاد مشارکت در امور تجاری میدهد، در لحظه اول به نظر ما فرد حقهبازی میآید، حتی اگر سعی کند خود را امانتدار نشان دهد. یا فردی امین به نظر میرسد حتی اگر در اثبات آن نیز تلاشی نکرده باشد.
پیش ذهنیت مثبت و منفی همه موارد مشابه یا هزاران موردی که ما در هرروز با آن روبهرو هستیم، ذهن ما بدون معطی نتایجی را در مورد این افراد و یا شرایط تولید میکند و یک پروفایل برای هرکدام ارائه مینماید. یک پروندهای که به نظر ما صحیح و قابلقبول میآید، مگر اینکه بهتدریج نسبت به آن با دریافت اطلاعات و مشاهدههای جدید تغییر موضع بدهیم. ذهن ما مواد خام برای این پروندهسازی را از کجا میآورد و آن را چگونه پردازش میکند؟ آیا از آمار استفاده میکند؟ آیا ذهن انسان موارد مختلف تجربه گذشته را ارزیابی و جمعبندی میکند و از آنها نتیجهگیریهای لازم را ارائه میدهد؟ پرسشی که مطرح است اینکه چند مورد از تجربههای مکرر گذشته برای ذهن کافی است تا با این سرعت یک پروفایل و پرونده بسازد و تحویل دهد؟ به نظر میرسد مطالعات روانشناسی به همه این پرسشها پاسخ منفی میدهند. پاسخ پرسش آخر هم این است که هیچ! در این بخش به بررسی این مطلب خواهیم پرداخت که ذهن انسان چگونه به جمعبندیهای سریع و نتیجهگیری هائی میرسد که در بسیاری موارد دارای اریبب و اشتباه و درعینحال در بسیاری از موارد نیز بسیار مفید است. این نوع دست آورد ذهنی از کارکردهای سیستم یک ناشی میشود. درک این فرا گرد به ما کمک میکند که از مراحل تصمیمگیری فردی، که برای اقتصاددانان بسیار مفید است، درک بهتری داشته باشیم. در این مورد نیز روانشناسان بر اساس بررسیهای میدانی دست آوردهای قابلتوجهی ارائه کردهاند.