کد خبر : 612250 تاریخ : ۱۴۰۳/۲/۱ - 01:46
ترس‌ های غیرواقعی را بشناسید

هدی ملک آسا- دانش‌آموخته ارشد روان‌شناسی

ستاره صبح آنلاین- ترسیدن دو حس واقعی و غیرواقعی است. فردی که با ترس‌هایش زندگی را بر خود و اطرافیانش سخت می‌کند، هنگام مطرح کردن موارد ترسیدن با فردی منطقی درمی‌یابد که باید واقع‌بین باشد زیرا ترس او منشأ واقعی ندارد. مرز ترس واقعی از ترس غیرواقعی برای افراد مشخص است اما چالش زمانی شروع می‌شود که فرد می‌پندارد ترس غیرواقعی‌اش، واقعی است و عملکرد روزانه او تحت تأثیر منفی قرارمی گیرد و منجر به پایین آمدن بهره‌وری فرد در زندگی می‌شود.

چگونه ترس به وجود می‌آید؟

شخصیت افراد از سه قسمت والد- بالغ-کودک تشکیل‌شده است. اگر به حس و نیاز این سه قسمت که از کودکی در روان هر فرد شکل‌گرفته توجه نشود، فرد در مسیر زندگی با مشکلات روبه‌رو می‌شود.

برای مثال می‌توان گفت والدی که جرئت پرسشگری را به دلیل ضعف اطلاعات خود در فرزندش نمی‌پروراند یا به پرسشگری و جست‌وجو گری فرزند بی‌اعتناست و پیام توبیخ را برای فرزند پرسشگر خود مخابره می‌کند، در حقیقت توانایی استدلال کردن در کودک شکل نمی‌گیرید و به دلیل انباشت سؤالات بدون پاسخ در ذهن کودک، ترس در او شکل می‌گیرد و کودک با ترس‌های ناشناخته وارد جامعه می‌شود. چنین فردی جرئت مندی لازم برای رویارویی بامسائل زندگی را نخواهد داشت چون فرد پذیرفته که ترس بر او غلبه کرده و در بسیاری از چالش‌ها موفق عمل نمی‌کند. فرد بدون شناخت و آگاهی با ترس‌هایش، کارایی پایینی در زندگی دارد.

شناخت ترس

اگر فرد به ترس‌های خودآگاهی پیدا کند و به شناسایی ریشه آنها بپردازد می‌تواند بامنطقی صحبت کردن، مشکل را تا حدی حل کرد. کنار گذاشتن تعصبات دست و پاگیر، فرد را تشویق به بحث و مذاکره با افراد می‌کند. در همین بحث‌ها و مذاکرات مشکلات فردی رفع می‌شوند. اما در صورتی که استحکام سنگر باورهای ترس‌آلود، خلل‌ناپذیر باشند فرد از حاشیه امن زندگی خود بیرون نمی‌رود و به جای واقع‌بینی و ترس به جا از موضوعات واقعاً ترسناک تبدیل به فردی محافظه‌کار و مدام در حال بها دادن به عوامل ترس‌های افراطی خود می‌شود. مثلاً اینکه فرد با والد خود اختلاف نظر داشته باشد برایش خطرناک نیست تا زمانی که فرد بفهمد توانایی این را دارد که اطلاعات ضبط‌شده دوران کودکی خود را که از والد خود دریافت کرده می‌تواند تصحیح کند و با واقعیت روز تطبیق دهد. در این صورت تعصبات کورکورانه که منشأ برخی ترس‌های غیرواقعی هستند ناکام مانده و فرد جرئت مند نمی‌شود.

افراد باید این حقیقت را دریابند که فهم ریشه ترس بخشی از رشد شخصیت فردی است تا ریشه ترس‌های غیرواقعی خشکانده شود. ترس ریشه درگذشته افراد دارد. اگر فرد بپذیرد که گذشته در زمان حال دیگر تهدید نیست و دیگر عامل ترس آفرین، وجود خارجی و حقیقی ندارد، پس فرد جرئت مند می‌شود و با دلایل و حوادث واقعی زندگی می‌کند.

در صورتی که فرد ریشه ترس‌هایش را شناسایی نکرد و به ترس‌هایش بها داد وارد مرحله دیگری به نام «خیالات و اوهام» می‌شود. فردی که زیر شدت فشار خیالات غیرواقعی خود قرارداد، ذهنی آشفته و مدام در حال تولید ترس دارد. فرد ترسو با تحقیر، سرزنش، خشونت و طردشدگی در مشکلات و رویارویی با افراد مواجه می‌شود.

فرد گرفتار ترس‌های غیرواقعی، چیزهای باورنکردنی در ذهن خود به صورت خیالات عجیب و مشمئزکننده در مقایسه با چیزهایی که در واقعیت با آنها سروکار داشته را پرورش می‌دهد و چنان در خیالات خود غوطه‌ور گشته که زندگی‌اش سخت و طاقت‌فرسا می‌شود.