با توجه به درصد کم مشارکت در انتخابات آیا مجلس دوازدهم میتواند به وظایف خود عمل کند؟علت کاهش مشارکت از نظر شما چیست؟ نمی توان با یک تحلیل کلان نتایج انتخابات مجلس دوازدهم را بررسی کرد.برخی از شهرها مشارکت قابل قبولی داشتهاند و برخی شهرها به ویژه تهران مشارکت به گونهای بی سابقه پایین بوده است. بنده اعتقادم بر این است که باید با یک دید واقع گرایانه نتایج انتخابات را ارزیابی کرد. متأسفانه استفاده تبلیغاتی از انتخابات باعث شده آسیب شناسی لازم از انتخابات، نتایج و عملکرد منتخبان صورت نگیرد. واقعیت این است که در برخی کلان شهرها که آرا چند صد هزار نفری بود و یا تهران که آرای هر نماینده بیشتر از یک میلیون بود اما اکنون مشاهده میشود نتیجه انتخابات یک شکست است نه یک پیروزی.این موضوع نیازمند تحلیل و ارزیابی جدی است. اگر بخواهیم آسیب شناسی کنیم اولین نکته ضعف روز افزون نهادهای سیاسی مربوط است.نهادهای مختلف در جامعه در قالب شعار عمل کردند و عملکرد قابل دفاعی نداشتند.مردم از اینکه منتخبانشان بتوانند کاری انجام دهند دچار یاس و نا امیدی شدند. نکته دوم سیستم سیاسی کشور به جای اینکه به دنبال سازو کارهای عملی و گسترش مشارکت باشد بیشتر به دنبال نوعی لشگر کشی تبلیغاتی بود.در تاریخ انتخاباتی ایران بی سابقه است که در این حد تمام امکانات کشور برای کشاندن مردم پای صندوق بسیج شوند. به عنوان مثال اگر یک ارزیابی صورت گیرد مجموع برنامه های صدا و سیما تمام ظرفیت خود را به کار گرفت و این موضوع در تاریخ انتخابات کشور بی سابقه است. در طول تاریخ انقلاب هم تا این حد تمام ظرفیت های اجرایی و سیاسی پای کار نیامدند.در رسانه ملی از خواهش و تمنا گرفته تا تهدید بکارگرفته شد تا مردم پای صندوق رأی بیایند.در روز انتخابات هم همه ابزارها به کار گرفته شد به گونهای که بدون دلیل تا ساعت 12 شب انتخابات را تمدید کردند.حتی در برخی شهرها گزارش شده که صندوق های سیار حاضر بودند برای گرفتن رأی به خانه های افراد مراجعه کنند. این موضوع بی سابقه است.متأسفانه نوعی سهل گیری هم در رأی گیری وجود داشته به گونهای که مواردی خلاف قانون اجرا شده است.برخی کاندیدا رسما اعتراض کردند اما توجهی به آنها نشده است برای اینکه آرای بیشتری به صندوق ریخته شود. در کشور انتخابات را به عنوان «از این ستون به آن ستون یک فرج است» میبینند. کشور برای انتخاباتی بسیج میشود که روز به روز مشارکت در آن کاهش پیدا میکند و به رغم این کاهش بازهم از آن به عنوان یک حماسه یاد میشود. در ابتدای انقلاب نقد میشد مشارکت در دوران طاغوت زیر 50 درصد است اما امروز انتخاباتی برگزار شده که مشارکت آن حدود 40 درصد میباشد. برخورد شعاری با انتخابات باعث میشود نتیجه مطلوب حاصل نشود.نقش برگزار کنندگان انتخابات نقش موثری برای پر شور کردن انتخابات نبود. متأسفانه به جای اینکه یک فضای آزاد در انتخابات شکل گیرد برخی جریان های مختلف خود را صاحب حق دانستند تا قبل از انتخابات انتصابات کنند.دستگاه های استعلام کننده بیشتر شدند و حتی کسانی که از فیلتر هیئت اجرایی گذشتند در هیئت نظارت به جای اینکه به سلامت کاندیدا توجه شود به نوع نگرش آنها توجه شد. چه بسیار کاندیداهایی که فقط به خاطر "انتقادهای به حق" رد صلاحیت شدند.من معتقدم اگر یک مجلس قوی بر سر کار بود باید از نقش شورای نگهبان در کاهش مشارکت سیاسی تحقیق و تفحص میکرد.زیرا با یک نگاه سلیقهای باعث شدند بسیاری از نخبگان وارد انتخابات نشوند و کسانی هم که حاضر شدند در این فضا حضور پیدا کنند رد صلاحیت شدند. آنچه که در نتایج مشخص شده در جاهایی که قهر انتخاباتی وجود دارد تندروها سود بردند.این نتیجه تداوم ضعف و ترس نمایندگان را به دنبال خواهد داشت.دو دسته از نمایندگان معمولا رأی میآوردند اول دستهای که خودشان میدان دار و صاحب نفوذ در انتخابات بودند و کماکان بر اسب مراد در میدان بی رقیب میتازند و دسته دوم نمایندگانی که در یک فراز و نشیب پر نوسان در نهایت توانستند وارد مجلس شوند و به میزانی ترسیدند که دیگر شجاعت بیان دغدغهها و مشکلات مردم را از طریق تریبون مجلس ندارند.این افراد مهر سکوت بر لب میزنند تا به روز کسانی نیفتند که نتوانستند از فیلتر رد شوند.