روز 15 مهر حماس، اسرائیل را در ایام عید کیپور یهودیها غافلگیر کرد و توانست از دیوار آهنین عبور و به خاک اسرائیل نفوذ کند و با کشتن 1400 نفر و گروگان گیری بیش از 200 نفر به اسراییل ضربه سهمگینی بزند. نویسنده تا امروز چهار یادداشت درباره اوضاع «تراژیک» غزه و خطر گسترش جنگ و احتمال کشیده شدن پای ایران به آن نوشته است.
این نوشتارها با نگاه به ناکامیها و شکستهای گذشته و توهماتی که افرادی مثل عبدالناصر دچار شده بودند و میگفتند اسرائیل را نابود میکنیم و یهودیها را به دریا میریزیم تدوین شد تا عدهای در ایران و جاهای دیگر حرفهایی نزنند که نتوانند آن را عملی کنند. متاسفانه تاکنون برنده این مناقشه اسراییل،غرب و روسیه بوده و بازنده آن فلسطینیهای مظلوم بودهاند که یا آواره شدند یا زیر سایه جنگ و ناامنی در کرانه باختری، باریکه غزه و جنوب لبنان زندگی میکنند.
به عقیده نویسنده، پشتصحنه مناقشه خاورمیانه «تعارض منافع» شرق و غرب بر سر «انرژی» است که در ذیل به دلایل آن اشاره میشود:
1-حدود 50 تا 60 درصد انرژی جهان از خاورمیانه تأمین میشود. غرب به دنبال خرید انرژی ارزان و روسیه به دلیل ذخایر عظیم نفت و گازی که دارد به دنبال فروش انرژی است. وقتی در خاورمیانه جنگ میشود و یا نفت ایران تحریم میشود غربیها هزینه بیشتری برای خرید انرژی میپردازند و روسها با گران شدن قیمت انرژی در سایه «جنگ» و «تحریم» نفت بیشتری میفروشند و درآمد بیشتری هم کسب میکنند. پس بهترین حالت برای روسیه جنگ در خاورمیانه و تداوم تحریم ایران و کشاندن پای ایران به جنگ غزه است. این موضوعات همهاش برای روسیه بُرد و برای غرب باخت بهحساب میآید. به همین دلیل است که بسیاری از تحلیلگران و نویسنده بر این باورند که روسیه پشتصحنه حمله حماس به اسرائیل بوده تا حواس را از جنایتهایی که در اوکراین انجام داده منحرف کند و با به هم زدن کافه و ایجاد درگیری نفت بیشتری بفروشد و درآمد کسب کند.
2-وقتی ارتش مصر و سوریه در جنگ کیپور 1973 از اسرائیل شکست خوردند «ملک فیصل» پادشاه وقت عربستان به کمک شاه ایران دو اقدام مهم انجام دادند که هر دو به زیان غرب و به نفع روسیه بود. این دو پادشاه که نقش کلیدی در «سازمان اوپک» داشتند تصمیم گرفتند قیمت نفت را افزایش دهند. مهمتر اینکه پادشاه عربستان کشورهای نفتی را قانع کرد تا شیرهای نفت را به روی اروپا و آمریکا ببندند. این اتفاق افتاد و شوک بزرگ نفتی به دنیا وارد شد و زمستان برای غربیها سخت و طاقت فرسا شد.
پمپبنزینها بنزین نداشتند، خانهها سرد و غیرقابلتحمل شده بودند، کارخانهها از فعالیت بازایستادند. استفاده از سلاح نفت، غرب را زمینگیر و ذلیل کرد. آمریکاییها به شاه ایران فشار آوردند که به تحریم نپیوندد و روزانه پنج تا شش میلیون بشکه نفت تولید کند. این مقدار هم نتوانست نیاز غرب را تأمین کند. آمریکا پا را فراتر از این نهاد و شاه ایران و شاه عربستان را تهدید کرد.
محمدرضا شاه خطاب به آمریکا گفت: «اگر شما صدایتان را بلند کنید ما همصدایمان را بلند خواهیم کرد.» ایران و عربستان حاضر نشدند نفت را ارزان کنند. شوک نفتی باعث شد قیمت نفت از 3 دلار در هر بشکه به 12 دلار یعنی 400 درصد افزایش یابد. در همین دوره بود که درآمد نفتی ایران زیاد شد و چون ساختار حکومت بهگونهای بود که قادر نبود آن را مدیریت کند به پول پاشی و تورم منجر شد و پایههای رژیم را سست کرد. این اتفاق در فاصله سالهای 1384 تا 1392 در دولت اصولگرای محمود احمدینژاد نیز تکرار شد و قیمت هر بشکه نفت از حدود 35 دلار به 146 دلار رسید. در واقع تاریخ تکرار شد و درآمد نفتی بیسابقه 600 تا 700 میلیارد دلاری به دلیل ناتوانی مدیریتی به ضد خودش تبدیل و به پول پاشی منجر شد. این روند به تورم 40 درصدی و سقوط 400 درصدی ارزش پول ملی انجامید که آثارش هنوز از بین نرفته است.
3-وزیر خارجه عربستان، ترکی الفیصل که در زمان ملک فیصل مشاور دادگاه سلطنتی بود در کتاب خاطراتش مینویسد: «هنجری کیسینجر، وزیر خارجه وقت آمریکا نامه تهدیدآمیزی در ارتباط با ادامه تحریم نفت به من نوشت و گفت: این نامه را به پادشاه بدهید. در نامه تهدید شده بود که آمریکا در صورت تداوم تحریم نفتی از همه ابزارها برای حفظ منافعش علیه عربستان استفاده خواهد کرد. من نامه را به شاه دادم. چند ساعت بعد از این نامه ملک فیصل پادشاه عربستان توسط یکی از برادرزادههایش در اتاق کارش ترور شد. بعدازآن بود که تحریم نفتی برداشته شد.»
ذکر این موضوع نشانگر این واقعیت است که شرق و غرب در خاورمیانه بر سر منافع انرژی و فروش سلاح با یکدیگر تضاد دارند. به همین دلیل است که بهطور پیدا و پنهان با یکدیگر در تعارض هستند.
4-سیاست اسرائیل در قبال حماس و حزبالله دو سطح دارد: یکی پنهان و دیگری آشکاراست. وجه پنهان آن است که اسرائیل زیرساختهایی را که حماس و حزبالله میسازند، رصد میکند و با به راه انداختن جنگ چه توسط خودش و چه توسط حزبالله و حماس این زیرساختها را با حمله هوایی یا زمینی از بین میبرد. بعد که به هدفش رسید تقاضای آتشبس میکند. عدهای در ایران و جاهای دیگر آن را شکست میدانند.
به عقیده نویسنده حمله حماس به اسرائیل هرچند اعتبار، حیثیت و هیمنه رژیم اشغالگر را از بین برد که جبران آن بهزودی ممکن نیست؛ اما هزینهای که حماس و حزبالله پرداخته و خواهند پرداخت نیز جبرانناپذیر است.
اکنون وضع بهگونهای است که دامنه جنگ احتمالاً گسترش خواهد یافت. از قرائن و شواهد برمیآید که نه ترکیه و نه کشورهای عربی هیچکدام حاضر نیستند حتی یک گلوله به سمت اسرائیل شلیک کنند. سازمان فتح هم همینطور. بنابراین میماند ایران به علاوه حزبالله، حماس، جهاد اسلامی، حشدالشعبی عراق و حوثیهای یمن. پرسش این است که اگر جنگ گسترش پیدا کند این مجموعه قادرند اسرائیل و عقبه آن را شکست دهند یا خیر؟
اگر میتوانید اسرائیل و غرب را شکست دهید، بسمالله. اگر امکان پیروزی نیست چرا عدهای میگویند چند میلیون نفر برای رفتن به غزه ثبتنام کردهاند. نایب رییس کمیسیون امنیت ملی گفته اگر رهبری اجازه دهند همه نمایندهها حاضرند به غزه بروند. اگر این آقایان درک درستی از نظام بینالملل داشته باشند درخواهند یافت که مناقشه 75 ساله خاورمیانه یک نزاع «عبری-عربی-غربی» است و نباید پای ایران به این مناقشه باز شود. متاسفانه تاکنون بازنده این مناقشه مردم بی گناه فلسطین بوده اند.
در چنین شرایطی آنهایی که مشتهایشان را گره می کنند و صدایشان بلند است پاسخ دهند چرا مردم عادی ایران نسبت جنگ غزه واکنشی مثل مردم جاکارتا، استانبول، لندن، پاریس، واشنگتن و نیویورک نشان نمیدهند. علت این است که مردم تجربه 8 سال جنگ رادارند و حاضر نیستند هزینه جنگ دوباره را بپردازند. دفاع از مردم غزه به معنای جنگیدن نیست. بهترین دفاع حقوقی، سیاسی و مالی، اصرار بر اجرای قطعنامه 242 و تشکیل دولت مستقل فلسطینی به مرکزیت بیتالمقدس است.