اندیشمندان و حتی مردم عادی دریافتهاند که «پیشرفت» یا «عقبماندگی» کشورها با نوع حکمرانی رابطه معناداری دارد. ابزار سنجش دولتها رشد اقتصادی، تورم، رفاه و قدرت خرید شهروندان است. به عبارت ساده و عامیانه نگاه مردم به دولتها با این شاخصها و در نهایت در جیب و سبد خانوار نمایان میشود.
وقتی شهروند احساس کند زندگیاش رو به بهبود است بهطور طبیعی احساس رضایت میکند، در مقابل وقتی احساس کند دارائیاش تحت تأثیر سیاستهای غلط و نسنجیده آب میرود انگشت اتهام را به سمت قانونگذاران، مجریان و قوه قضائیه نشانه میرود.
واقعیت این است که زندگی مردم در دهه های گذشته به لحاظ اقتصادی، معیشتی هرچند فرازوفرود داشته، اما بدتر شده است! علت چیست؟ در این ارتباط به چند موضوع اشاره میشود:
1-رشد پایین اقتصادی در چهار دهه گذشته. بر اساس آمار بانک مرکزی میانگین رشد اقتصادی در 43 سال گذشته با نفت حدود 8/1 درصد بوده که در مقایسه با ترکیه، عربستان، امارات، کویت، عمان، مالزی، اندونزی و بنگلادش پایین بوده است. به عقیده برخی اقتصاددانان رشد اقتصادی را نباید با نفت محاسبه کرد، بلکه رشد اقتصادی در تولیدات صنعتی، کشاورزی، تجارت، فنآوری و ... معنا و مفهوم واقعی دارد. وقتی رشد اقتصادی پایین یا منفی باشد سطح رفاه مردم پایین میآید.
2-تورم پدیده مخربی در همه کشورها بهحساب میآید. مثلاً در سالهای اخیر تورم تکرقمی بیشتر از 2 یا 3 درصد شهروندان و دولتهای غربی را نگران کرده است. این در حالی است که ایران چند دهه است دچار تورم مزمن دورقمی بوده است. نمونهاش تورم 55 درصدی فروردین امسال است. وقتی تورم بالا در جامعه شکل میگیرد حدود دوسوم افراد جامعه که درآمد ثابت دارند، به دلیل اینکه قدرت خریدشان پایین میآید در زندگی دچار مشکل میشوند.
3-بر اساس برآورد مرکز پژوهشهای مجلس حدود یکسوم مردم ایران یعنی نزدیک به 30 میلیون نفر زیرخط فقر قرار دارند. معنای این واقعیت تلخ برمی گردد به سیاست تهاجمی در روابط خارجی و سیاست حذف افراد شایسته، کاردان و تکنوکرات از اداره کشور.
4-نقدینگی به عقیده اقتصاددانان هم می تواند باعث رشد و هم میتواند مانع رشد شود. سیاستها در کشور بهگونهای بوده که در همه دولتها چاپ اسکناس روند صعودی داشته و حجم از سال 57 تاکنون بهقدری نجومی شده که خواندن عدد آن دشوار شده است.
5-ارزش پول ملی در دهههای گذشته حدود 7 هزار برابر کاهشیافته است. وقتی ارزش پول تا این اندازه کاهش مییابد و درآمد و افزایش حقوق به این اندازه نیست نتیجهاش فقر، نابرابری، ایجاد حفرههای عمیق فقر در برابر قلههای رفیع ثروت است. این همان واقعیتی است که رئیس مجلس در روزهای گذشته به آن اعتراف کرده است.
6- بر اساس برآورد عبدالناصر همتی، رئیس پیشین بانک مرکزی شاخص قیمتها در دو سال اول دولت سیزدهم 114 درصد رشد داشته است.
معنا و مفهوم این واقعیت این است که در طول دو سال وضعیت اقتصاد و زندگی مردم بهجای بهبود بهرغم وعدههای دادهشده مبنی بر رشد اقتصادی 8 درصد، نصف شدن تورم، برداشتن تحریمها بدتر شده است. به عقیده نویسنده ریشه کلاف سردرگم توسعه کشور از یک سو در روابط خارجی تهاجمی و تداوم خصومت با غرب بهویژه ایالاتمتحده و از سوی دیگر حضور افراد غیرمتخصص و کم تجربه در نهادهای انتخابی نهفته است.
اگر قرار است مثل ترکیه و عربستان به توسعه پایدار دست پیدا کنیم لازم در نحوه اداره کشور و روابط خارجی تجدیدنظر صورت گیرد.
ایران دوست و متحد روسیه و چین است. چین یک سال قبل از انقلاب ایران دریافت که دو کار اساسی باید انجام دهد تا به توسعه دست یابد. یکی جایگزین کردن اقتصاد آزاد بهجای اقتصاد دولتی، دیگری سرشاخ نشدن با آمریکا بود. رهبران چین دریافتند تخاصم با آمریکا ضدتوسعه است. بنابراین از آن پرهیز کردند. در مقابل رهبران اتحاد جماهیر شوروی به سیاست اقتصاد دولتی و همچنین سیاست تهاجمی علیه آمریکا ادامه دادند و برژنف رییس جمهور شوروی در نیویورک مقر سازمان ملل اعلام کرد ما آمریکا را نابود خواهیم کرد، اما در عمل آمریکا ماند و شوروی رفت. مهمتر اینکه چین علاوه بر ماندن با تغییر رویکرد در روابط خارجی و اقتصادی اکنون قدرت دوم اقتصاد جهان شده است. اکنون دو راه پیش روی سوپرانقلابی ها در ایران است که با سیاست نگاه به شرق الگوی روسی را انتخاب کنند یا الگوی چینی را. انتخاب با شماست.