وقتی با خودم فکر میکنم ما در کجای جهان زندگی میکنیم، قطاری از جمله ها و رویاهای دور و دراز از برابر چشمم عبور میکند. اینکه میخواستم در فلان نقطه باشم، اما هنوز در این نقطهام و مردم در جاهای پیشرفته دنیا طور دیگری زندگی میکنند و به تبع آن جهان بینی دیگری دارند. اما وقتی کمی دقیقتر میشوم میبینم اول باید از خودم بپرسم در کجای این شهر زندگی میکنم. من چقدر از تحولات شهری و نظام اجتماعی شهری که در آن زندگی میکنم خبر دارم. اینجاست که میبینم گاهی از تحولات پیرامون خودم هم جا ماندهام. جوانترها دنیای دیگری دارند و جهان بینی آنها بر اساس مولتی مدیا شکل گرفته؛ توسط رسانههای اجتماعی که ردپای خودی و بیگانه در آن فراوان است. بینش نسل نو محصول بمباران اطلاعات در عصر دادههاست و این دادهها از هر جای دنیا بر ذهن نسل جدید باریده و تابیده است. وقتی به نسل خودم و یکی دو نسل قبلتر نگاه میکنم میبینم بینش ما بر اساس دادههای خودی و درون مرزی شکل گرفته بوده و تا به امروز همان الگوهای فکری حاصل از نیاکان خودمان در وجود ما جریان دارد و بر زندگی ما سایه انداخته است. دنیا به سرعت و گاهی دیوانه وار پیش میرود و منتظر کسانی که در باورهای قدیمی و حتی اصیل خود جا ماندهاند نمیشود. آن وقت است که نسل ما و قدیمیترها هر از چند گاهی از خود میپرسیم ما درکجای جهان یا بهتر بگویم در کجای شهر یا خانه خود زندگی میکنیم. باور به خوبیهای نیاکان و پرهیز از جهل گذشته میتواند جهان بینی دایمی برای بشر امروز باشد، اما معلوم نیست با وجود سیل خانمان برانداز اطلاعات و دادههای غیرضروری در محیط مجازی چقدر میتوان به روز ماند و در عین حال در آرامش زیست.