کد خبر : 518292 تاریخ : ۱۴۰۲/۶/۱۴ - 04:03
حشمت‌الله فلاحت پیشه در گفت‌وگو با ستاره صبح آنلاین: تاریخ مصرف «سند سپتامبر» تمام شده است/ ایران در دوران دموکرات ها بهتر می تواند تنش زدایی کند فلاحت پیشه به ستاره صبح آنلاین گفت: تهران مطالبه آمریکا را ملزم به دو شرط کرده که اول پایداری برجام و سپس رفع کامل تحریم‌ها باشد. به همین دلیل بنده معتقدم برجام عملاً مرده است. زیرا شرایط متقابل برای احیای برجام وجود ندارد.

ستاره صبح آنلاین/پیام فیض: طبق گزارش محرمانه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که روز دوشنبه به رویت خبرگزاری فرانسه رسیده است، ایران در ماه‌های اخیر ذخایر اورانیوم غنی‌شده خود را کاهش داده است. این ذخایر تا ۱۹ ماه اوت به ۳۷۹۵.۵ کیلوگرم رسید که نسبت به ماه مه [ماه قبل آن] ۹۲۹ کیلوگرم کاهش داشت. با این حال این میزان ذخایر بیش از ۱۸ برابر بیشتر از حد مجاز توافق سال ۲۰۱۵ است. این خبر در حالی مطرح می‌شود که وزیر امور خارجه از محوریت «سند سپتامبر» در مذاکرات ایران با آمریکا خبر داد. طبق گفته سخنگوی وزارت خارجه سند سپتامبر همان مفاد برجام را دنبال و مطرح می‌کند و مسئله جدیدی نیست. در ارتباط با این موضوع ستاره صبح گفت‌وگویی با حشمت‌الله فلاحت پیشه رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس انجام داده که در ادامه می‌خوانید:

  با توجه به اینکه شما بارها تأکید کردید که برجام مرده، ولی وزیر امور خارجه از مذاکره با محوریت سند سپتامبر صحبت می‌کند، منظورش چیست؟ به نظر شما امید برای احیای برجام وجود دارد؟
اگر بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که آیا برجام احیا خواهد شد یا خیر باید به دغدغه‌های دو طرف برجام توجه کنیم. دغدغه اصلی طرف ایرانی برای احیای برجام عدم پایداری تعهدات طرف مقابل در برجام بود. به عقیده بنده این درخواسته و مطالبه ایران به‌حق است. از تجربه ترامپ، ایران به موضعی به‌حق رسیده است.
از نظر تهران زمانی برجام بر اساس سند سپتامبر احیا می‌شود که رئیس‌جمهور آمریکا بتواند طرف ایرانی را به پایداری برجام در دولت آینده آمریکا مطمئن کند. بنابراین این کار ممکن نیست مگر اینکه بایدن بتواند برای قانع کردن مقامات تهران رأی کنگره آمریکا را هم بگیرد. در سمت دیگر آمریکایی‌ها به دنبال این هستند که ساختار برنامه هسته‌ای ایران را به دوران برجام بازگردانند. یعنی ایران علاوه بر سوخت 60 درصد سوخت 20 درصد خود را هم کنار بگذارد.
اما تهران مطالبه آمریکا را ملزم به دو شرط کرده که اول پایداری برجام و سپس رفع کامل تحریم‌ها باشد. به همین دلیل بنده معتقدم برجام عملاً مرده است. زیرا شرایط متقابل برای احیای برجام وجود ندارد.
اما اتفاقی که اکنون افتاده است این است که فراتر از موضوع برجام طرفین به سمت نوعی مدیریت تنش حرکت کرده‌اند. یعنی تنش‌هایی را مدیریت می‌کنند که الزاماً محدود به موضوع برجام نیست. اتفاقاً در موضوع برجام ایران یک خط قرمز داشت که مذاکره‌کنندگان نباید وارد مذاکره درباره موضوعات غیرهسته‌ای شوند اما در ابتکار مسقط عملاً چنین خط قرمزی وجود ندارد و دو کشور مدیریت تنش می‌کنند. این واقعیتی است که امروز با آن مواجه هستیم.
طرح مباحثی تحت عنوان سند سپتامبر بیشتر برای نوعی فرافکنی برای فرار از تقصیر شکست مذاکرات در ایران و آمریکا است. نظرسنجی‌ها در داخل آمریکا نشان می‌دهد که ترامپ به‌عنوان قاتل برجام ممکن است در انتخابات ریاست جمهوری دوباره رأی بیاورد و حتماً با آمدن ترامپ بیشتر مشخص خواهد شد که ایران در زمان بایدن بهتر می‌توانست از موقعیت تنش‌زدایی استفاده کند. حتی دموکرات‌ها هم در داخل با مشکل مواجه خواهند شد زیرا این فرصت برای آن‌ها هم از بین خواهد رفت.

 

  به نظر شما اکنون در قبال این سند دو طرف چه اقداماتی را می‌توانند انجام دهند؟
طرح موضوع سند سپتامبر صحبت از یک موضوع تاریخ گذشته است. در حقیقت باید گفت «تاریخ‌مصرف سند سپتامبر تمام‌شده است». سند سپتامبر صحبت کردن از یک فرصت از دست رفته برای کشور است.
طرفین در قالب میز قرمز تلاش کرده‌اند که مدیریت تنش کنند وهر کدام در راستای منافع خود این کار را کرده‌اند. به‌طور مثال آمریکا می‌داند ایران نیازمند فروش نفت در شرایط کنونی است. به همین دلیل عملاً سیاست اغماض را در تحریم‌های ایران پیش‌گرفته است. این موضوع هم بازار انرژی را به لحاظ قیمت و عرضه نفت مدیریت می‌کند و هم به سود ایران است تا بتواند نفت خود را بیشتر بفروشد. آخرین آمارها نشان می‌دهد میزان صادرات نفت ایران نسبت به دوران رکود نفت و اوج تحریم‌ها در برخی مقاطع 6 برابر شده است.
طرف ایرانی اعلام می‌کند که همه منابع و دلارهای مسدود شده به ایران برگشته و ایران دیگر منابع مسدود شده ندارد. معنای این حرف آن است که دو طرف برای حفظ شرایط موجود و جلوگیری از گسترش بحران و تنش در حال تلاش هستند. آمریکا بحران‌هایی مانند چین و روسیه را در پیش رو دارد و ایران هم درگیر مسائل اقتصادی خود است. هر دو زیر بار تعهدی مانند احیای برجام نرفتند که فردا متهم به عدم پایداری آن بشوند.
اما سؤال اصلی مردم این است که در شرایط فعلی چه اتفاقی می‌افتد. بنده معتقدم ایران در این شرایط چند اقدام را باید انجام دهد.
اقدام اول پایان دادن به تخفیف‌های نفتی بی‌سابقه و زیان‌بار برای فروش نفت است. دولت بایدن تا پایان دولت خودش مجبور است نفت ایران را به‌عنوان بخشی از واقعیت بازار جهان بپذیرد.
لذا دولت و دست‌های متعدد فروش نفت رقابت را برای تخفیف نفتی بیشتر پایان دهند و با تخفیف کمتری بفروشند. بر اساس گزارشی که مسئولان دولت می‌دهند به‌رغم افزایش فروش نفت درآمدهای نفتی کشور به‌سختی به نصف پیش‌بینی موجود از فروش نفت می‌رسد.
اقدام دوم، به دلیل اینکه ساختار تحریم حفظ شده برای مدیریت بازگشت پول نفت چند کار باید صورت گیرد. یکی تهاتر است و دیگری امکان هزینه کرد منابع مسدود شده در راستای محصولات غذایی و دارویی است. در این شرایط دولت باید به فکر مردم باشد. مردمی که در دوران تحریم و جنگ اقتصادی مقاومت کردند و برگه برنده دولت شدند باید مورد توجه قرار گیرند. امروز باید این تهدید تبدیل به فرصت شود.
در زمینه تهاتر لازم است مجلسی که تاکنون کم تفاوت بوده نظارت قوی‌تر داشته باشد. در زمینه تهاتر پول‌هایی که خرج تهاتر می‌شود در زمینه عمرانی و توسعه هزینه شود. این پول نباید به دست تجار و کاسبان تحریم بیفتد.
متأسفانه برخی تجار رانت‌خوار تحریم تهاتر را در واردات بی‌رویه کشور انجام می‌دهند درصورتی‌که مجلس باید قانونی تصویب کند که تهاتر فقط در زمینه عمران، صنعت و توسعه کشور اتفاق بیفتد و از این محل می‌توان بسیاری از پروژه‌های عقب‌افتاده کشور جبران شود.
در شرایطی که سه سال در دولت گذشته و دوسال در دولت کنونی سخنانی صورت می‌گرفت که بازار را امیدوار به آزاد شدن منابع مسدود شده می‌کرد امروز که دلار مسدود شده‌ای باقی نیست چرا قیمت دلار نزدیک به 50 هزار تومان است؟ دلیل آن این است که دولت مردم را در زمان تحریم می‌بیند اما در زمان گشایش مردم را مورد توجه قرار نمی‌دهد.
دولت دستش باز است که منابع حاصل از فروش نفت یا پول‌های آزاد شده را صرف کالاهای اساسی، نهاده‌های دامی و خیلی از کالاهایی که اثر مستقیم روی قیمت مصرف‌کننده دارد انجام دهد. دولت باید این اقدام را انجام دهد. مطالبه اقتصادی عمومی به خواست اصلی مردم از سیاست خارجی تبدیل شود. دولت باید کالاهایی که کاهش آن‌ها در ذخایر استراتژیک باعث گرانی شده را وارد کند و با این کار علاوه بر کاهش قیمت دلار گرانی را هم مهار کند. اما متأسفانه دولت کارهایی مبنی برافزایش نرخ تسعیر دلار در برخی حوزه‌ها مانند پتروشیمی انجام داده که نشان‌دهنده آن است که دولت می‌خواهد کف قیمت دلار را بالا ببرد یعنی جایگزینی دلار 37500 تومان به جای دلار 28500 تومانی!
این موضوع در برخی اقلام دیگر مانند محصولات دامپزشکی وجود دارد که ارز ترجیحی از روی آن‌ها برداشته‌شده است.
دولت می‌خواهد مانع کاهش قیمت دلار شود زیرا دولت بزرگ‌ترین فروشنده دلار در کشور است. همین دلار 28500 تومان هم یک ظلم به مردم بود که صورت گرفت. دولت ارز 4200 تومانی را به‌تدریج افزایش داد و فشار آن روی دوش مردم رفت. امروز که دولت به اندازه کافی دلار دارد باید اجازه دهد قیمت دلار کاهش پیدا کند. متأسفانه برای مردم این باور به وجود آمده که دولت عامل افزایش قیمت دلار است. یک مطالبه عمومی وجود دارد  مردمی که تاوان تحریم را داده‌اند مستحق این هستند که به سمت ارزانی حرکت کنند.