ستاره صبح آنلاین، فائزه صدر: صدا و سیما از نظر آماری دستی پر دارد. تعداد مدیران، کارمندان، کارشناسان، ایده پردازان و نویسندگان، کارگردانان و تهیه کنندگان این سازمان تا عدد هنرمندانی که با این مجموعه همکاری می کنند؛ ارقام سنگینی را نشان می دهد. اما اعتراضات نیمه دوم سال 1401 نشان داد که شبکه های ماهواره ای در جذب و اغنای مخاطب، پیش افتاده اند. چند سالی از فعالیت پلت فرم های نمایش خانگی در ایران می گذرد و این مجموعه توانسته بودند بخشی از رقم ریزش مخاطب در صدا و سیما را به تماشاگران خود اختصاص دهند. اما شورای انقلاب فرهنگی در دفاعی تمام قد از صدا و سیما با تصویب مصوبه ای، صدور مجوز نظارت و تنظیم مقررات در حیطه صوت و تصویر و تولید و پخش برنامه زنده در فضای مجازی را در انحصار صدا و سیما قرار داده است. قانونی که به نظر می رسد نه تنها انگیزه ای برای صدا و سیما ایجاد نمی کند، بلکه شبکه نمایش خانگی را محدود خواهد کرد. ستاره صبح برای بررسی نسبت قوانین و مقررات با وضعیت امروز صدا و سیما گفت و گویی با محمد لسانی، کارشناس رسانه انجام داده که در ادامه می خوانید:
صدا و سیما، مجموعه ای سنگین از کادر و امکانات است. چرا خروجی تولیدات این مجموعه رضایت بخش نیست؟ محصول رسانه پیام است. عوامل متعددی در جذابیت پیام دخیل هستند. متاسفانه در مورد انتقال پیام، رسانه های داخلی اگر ته خط نباشند، پیشتاز هم نیستند. سردبیری در رادیو و تلوزیون ضعیف است. تقویت سردبیری در رسانه به معنای تقویت پیام است. هر چه بر روی کیفی سازی پیام زمان بگذاریم، در جذب مخاطب برد کرده ایم. اگر به این موضوع با نگاه تحلیلی و کارشناسی نگاه کنم و پیش فرض نداشته باشیم باید بگویم من به طور اتفاقی برنامه های جذابی بین برنامه های تلوزیون دیده ام و سوال پیش می آید که چرا من از پخش این برنامه بی اطلاع هستم؟ برنامه های خوب صدا و سیما به جزایر دور افتاده از مخاطب می مانند. زیرا سیستم اطلاع رسانی و جذب مخاطب در صدا و سیما دچار اختلال است. فعالیت رسانه ای وجود دارد، ولی خوشه بندی رسانه در کشور به درستی انجام نشده است. حتی رسانه های تخصصی بی مخاطب اند. تعداد مخاطب در رسانه های عمومی نیز با وضعیت دهه های طلایی گذشته قابل مقایسه نیست. البته باید به این نکته توجه کرد که پس از فعال شدن "سوشال مدیا" ریزش مخاطب در رسانه ها به پدیده ای جهانی تبدیل شد. به طور مثال در بی بی سی هزینه تبلیغات که ارتباط گسترده ای با تعداد بینندگان دارد پس از گسترده شدن فعالیت مخاطبان در شبکه های مجازی به طور چشمگیری کاهش پیدا کرد. نباید نقش فضای مجازی و شبکه های اجتماعی و جهانی بودن این روند را در کاهش مخاطبان صدا و سیما نادیده گرفت. ما قالب را به درستی نشناخته ایم، فرم رسانه در کنار محتوای رسانه است. ما از محتوا صحبت می کنیم ولی توجهی به فرم رسانه نداریم. بیشتر کشور های دنیا امروز به سمت تلوزیون های تعاملی رفته اند. تلوزیون تعاملی به معنی انتخاب مخاطب برای دریافت محتوا است. موضوع کاهش مخاطب در صدا و سیما تنها به محتوا و سلیقه مربوط نمی شود. زنجیره ای از فرم، محتوا، عامل انسانی و فرایند مدیریتی در این مساله دخیل است. این چرخه باید به نفع مخاطب و به شکل جذاب شدن محتوا تغییر جهت بدهد.
پیش از استقرار طالبان بر افغانستان در این کشور تلوزیون خصوصی وجود داشت و به نقد دولت افغانستان می پرداخت. کشور کوچکی مثل قطر با شبکه الجزیره به برند رسانه کشور های عربی تبدیل شده است. ولی در کشور ما نبض حیات چند پلت فرم نمایش خانگی پر مخاطب در انحصار صدا و سیما قرار می گیرد، نظر شما در این رابطه چیست؟ دوره، دوره رسانه مجازی است. دوره انتخاب زمان و محتوا به انتخاب مخاطب است. دوره ای است که من باید تصمیم بگیرم که چه ساعتی چه محتوایی را ببینم. شاید دلم می خواهد شب فیلم ببینم یا صبح سریال تماشا کنم. دوره پخش سنتی صدا و سیما گذشته است. آن زمان فضای مجازی و ماندگاری پیام نبود و اگر سریالی ساعت 7 پخش می شد وقتی 7.30 می رسیدید نیم ساعت از برنامه مورد توجه خود را از دست داده بودید. در زمان پخش سریال ها خیابان ها خالی می شدند ولی ما دیگر در آن زمانه قرار نداریم. البته باید توجه داشت که شبکه خانگی هزینه های سرسام آوری تزریق می کند و لزوم نظارت وجود دارد. باید دستمزد فیلم نامه نویس فیلیمو و فیلم نامه نویس تلوزیونی را مقایسه کرد. این دستمزد ها از کجا می آید؟ چرا پلت فرم ها در تولید فیلم و سریال هزینه های کلانی خرج می کنند؟ پلت فرم ها در این حوزه عرضه و تقاضا را جا به جا کرده اند. هنرمندانی که با این مجموعه ها کار می کنند بعد از یک بار همکاری شیرینی این دستمزد ها زیر زبانشان مزه می کند و به پیشنهاد همکاری با صدا و سیما پشت پا می زنند. چرخه فرهنگی ما نه تنها در صدا و سیما بلکه در سایر حوزه ها از جمله تئاتر و سینما هم ضربه شدیدی می خورد. زیرا در پلت فرم ها نرخ گذاری تبلیغی، هیجانی و فرای چهارچوب ها در جریان است. در 7 سالی که شبکه نمایش خانگی مخاطب خود را جذب کرده است، کیفی سازی پیام به نفع فرهنگ ایرانی رخ نداده و جذب مخاطب با تزریق سرمایه انبوه رخ داده است. خشونتی که در قاب تصویر دیده می شود بالاست. مصرف دخانیات و مواد مخدر در تولیدات تصویری برجسته و عادی سازی شده است. این تصویر کمکی به فرهنگ نمی کند و لزوم وجود نظارت را یادآور می شود. از سویی نرخ گذاری هیجانی در فضای فرهنگی کشور دو دستگی ایجاد کرده است. بخشی از هنرمندان حوزه سینما و تلوزیون امروز جز با پلت فرم ها کار نمی کنند. این وضعیت تعادل عرصه فرهنگی را به هم می زند.
آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی با تصویب مصوبه ای که تمام مجوز ها را در اختیار صدا و سیما قرار داده قصد محدود سازی شبکه نمایش خانگی را دارد یا خیر؟ الگوی شبکه نمایش خانگی دو دهه قبل از بستر صدا و سیما برخاست تا سازمان این مجموعه ها را ساپورت کند و پوشش دهد. مشخص نیست دلیل دو دهه عدم اجرای قانون چه بود؟! طبق قانون اساسی مسئولیت حوزه صوت و تصویر فراگیر در کشور با صدا و سیما است. این حرکت کاری فرا قانونی نبود. اتفاقی که افتاد این بود که مسئولیتی وجود داشت و مورد غفلت قرار گرفته بود. قانون در آن نقطه اجرا نمی شد و امروز قانونی معطل مانده را به جریان انداخته اند. اما در حوزه نحوه اجرا باید صحبت کرد. صدا و سیما نباید به رقیب یا مانعی برای کار شبکه نمایش خانگی تبدیل شود. شبکه نمایش خانگی اکوسیستمی ساختار یافته است و صدا و سیما باید به مشارکت گرفتن این اکوسیستم را دنبال کند. در این حوزه می توان به شکل گیری بازاری رقابتی و سودآور فکر کرد. اگر از هر دو سوی ماجرا با نگاهی سیاسی به شبکه نمایش خانگی یا صدا و سیما بنگریم، هر دو طرف ضرر خواهند کرد. این گپ فرهنگی و هنری است. اقتصاد هنر باید مد نظر قرار بگیرد. در همین دولت اصولگرا هم وزارت ارشاد و سازمان صدا و سیما بر سر حوزه های حرفه ای خود بحث دارند، حوزه فرهنگ و هنر حوزه ای تخصصی و حرفه ای است و نباید سیاست را در این بخش دخالت داد.