کد خبر : 518105 تاریخ : ۱۴۰۲/۶/۶ - 01:36
محمود صادقی در گفت و گو با ستاره صبح آنلاین علت اخراج و تعلیق سریالی استادان منتقد را بررسی کرد فشار بر اساتید منتقد در جریان است/وقتی آزادی علمی نباشد اولین تبعات آن به کشور و رکود علمی وارد می‌شود/محدودیت برای اساتید در کنار فشار معیشتی و اقتصادی با یکدیگر هم‌افزایی پیدا می‌کند محمود صادقی می گوید:دانشگاه به‌رغم همه محدودیت‌هایی که داشته آشکارا خدمات زیادی به کشور ارائه داده است. اما این محدودیت‌ها در دوره اخیر واگرایی برای جامعه علمی ایجاد کرده است

ستاره صبح/پیام فیض: علی شریف زارچی استاد دانشگاه شریف در توییتر اعلام کرد که حکم اخراج او توسط این دانشگاه ابلاغ شده است. این خبر واکنش‌های گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی داشت اما پس‌ازآن رسانه‌ها از ممنوع التدریسی برخی چهره‌های شاخص مثل سردار حسین علایی، رضا صالحی امیری، رهام افغانی، آمنه عالی و حمیده خادمی خبر دادند.اما آنچه تعجب‌برانگیز است این است که هم‌زمان با انتشار خبر اخراج چهره‌های یادشده خبر آغاز تدریس امیرحسین ثابتی مجری تلویزیون که به جبهه پایداری نزدیک است در رسانه‌ها بازتاب پیدا می‌کند. دراین‌ارتباط ستاره صبح گفت‌وگویی با محمود صادقی استاد دانشگاه تربیت مدرس و همچنین دبیرکل انجمن مدرسین دانشگاه‌ها و نماینده پیشین مجلس انجام داده که در ادامه می‌خوانید:

-شما به‌عنوان یک استاد دانشگاه علت اخراج برخی اساتید دانشگاه که جنبه سریالی پیداکرده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
بنده در خصوص مصداق‌ها نمی‌توانم قضاوت داشته باشم. زیرا ممکن است هر موردی مسائل خاص خود را داشته باشد. به‌طور مثال نکته‌ای که درباره دکتر شریفی زارچی بیان می‌شود این است که مراحل مربوط به تبدیل وضعیت یا ترفیع و یا ارتقا مدارک را انجام نداده است یا تشریفات اداری ناقص انجام‌شده است. در حقیقت گویا پرونده ازلحاظ مقررات ایرادی دارد که البته ما نفیا یا اثباتا نمی‌توانیم آن را تأیید کنیم. به همین دلیل درباره سایر چهره‌ها مانند آقای علایی و صالحی امیری ممکن است مواردی وجود داشته باشد که از آن بی‌اطلاع باشیم.
اما نکته‌ای که از تعدد و مجموعه این موارد مشخص می‌شود، اطلاعاتی است که ما خودمان به‌صورت عینی دیده‌ایم و با آن مواجه هستیم. در مجموعه آموزش عالی و دانشگاه آزاد مدتی است یک فرآیندی شروع‌شده تا فشار بر اعضای هیئت‌علمی که رویکرد انتقادی و پایگاه اجتماعی دارند افزایش یابد. این فشارها خود را در اشکال مختلف نشان می‌دهند.
فشارها در لایه‌های مختلف دانشگاهی رخ داده است. به‌طور مثال ممکن است یک استادی در کوچک‌ترین سطح با ترفیع پایه سالانه‌اش مخالفت شده است که این مورد را شخصاً در دانشگاه تربیت مدرس از نزدیک مشاهده کردم. اخیراً فهرستی از وزارت علوم به دانشگاه تربیت مدرس ارسال‌شده مبنی بر اینکه با افراد مشخصی که به‌صورت مستقل انتقاد می‌کنند یا بیانیه‌ای را امضا کرده‌اند به‌صورت سخت‌گیرانه برخورد شود.
برای نمونه ممکن است وقتی چند نفر در انتظار ترفیع هستند فردی که منتقد است با 2 صدم نمره امتیاز کمتر قبول نشود و در این مورد ارفاقی نمی‌شود و با شدت عمل برخورد می‌شود.
به همین دلیل ممکن است افراد مشابه شریفی زارچی در دانشگاه شریف باشند که درخواست خود را دنبال نکرده باشند اما موارد مشابه آن‌طور که دیده می‌شود برخورد با این شدت صورت نمی‌گیرد. در حقیقت نوعی فشار بر روی افراد منتقد است.
با اطلاعاتی که بنده دارم این برخوردها در سطوح مختلف رخ می‌دهد. پایین‌ترین سطح این مورد ترفیع پایه سالانه است، سطح بالاتر تمدید قرارداد و سطح بالاتر تبدیل وضعیت اساتید است. برخورد با اساتید در سطوح مختلف انجام می‌شود.
ازلحاظ سلسله‌مراتب جذب مواردی وجود دارد که با افراد به‌صورت برابر برخورد نمی‌شود.
کثرت موارد برخوردنشان می‌دهد مجموعه دستگاه‌های مختلف در حوزه جذب و استخدام آموزش عالی به لحاظ رویکردهای سیاسی برخورد با منتقدین را افزایش داده‌اند.

-به نظر شما بررسی صلاحیت اساتید دانشگاه با رویکردهای سیاسی چه آسیبی به‌جایگاه دانشگاه و بار علمی کشور می‌زند؟
سؤال خوبی پرسیدید. مسئله اصلی در همین مورد است. نهاد علم وقتی استقلال و آزادی لازم را نداشته باشد تبعات مختلفی دارد. اولاً عالم را دچار تزریقات و خودسانسوری می‌کند. مهم‌ترین عنصر برای رشد علم آزادی است. آزادی برای علم و عالم همانند اکسیژن برای ادامه حیات یک موجود زنده است.
وقتی آزادی علمی نباشد اولین تبعات آن به کشور و رکود علمی وارد می‌شود. متأسفانه از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون رفته‌رفته در قالب‌های مختلفی با قوانین، مقررات و مداخلات پیدا و پنهان در حوزه آموزش عالی که در بحث گزینش دانشجو یا جذب اساتید بوده محدودیت‌ها به‌مرورزمان بیشتر شده است. این موضوع از بعد اجتماعی، سیاسی و علمی آسیب‌های فراوانی دارد.
دانشگاه به‌رغم همه محدودیت‌هایی که داشته آشکارا خدمات زیادی به کشور ارائه داده است. اما این محدودیت‌ها در دوره اخیر واگرایی برای جامعه علمی ایجاد کرده است. بنده از نزدیک مشاهده می‌کنم که آن تعلق‌خاطر در نظام دانشگاهی به کشور، پیشرفت علمی و دغدغه خدمت به کشور در اساتید مانند گذشته وجود ندارد. یکی از نشانه‌های این موضوع رشد مهاجرت است. مهاجرت در سطح اساتید و دانشجو بی‌ارتباط با محدودیت‌های سیاسی و عقیدتی نیست.
محدودیت برای اساتید در کنار فشار معیشتی و اقتصادی با یکدیگر هم‌افزایی پیدا می‌کند. استادی که ممکن از در یک کشور دیگر از مزایا و حقوق بیشتری برخوردار باشد با محدودیت‌های مالی شرایط کشور را تحمل می‌کند اما وقتی با فشارهای سیاسی و عقیدتی مواجه می‌شود طاقتش سرریز می‌شود و دود این موضوع به چشم منافع ملی کشور می‌رود.

-به دلیل اینکه دانشگاه مرجع تولید مدیر در کشور است آیا این محدودیت‌ها به حوزه‌های اجرایی کشور هم آسیب وارد می‌کند؟
یکی از حوزهایی که آسیب می‌بیند دستگاه‌های اجرایی هستند. متأسفانه یکی از مشکلات اساسی در کشور این است که ارتباط تنگاتنگی بین نهاد دانشگاه و حوزه اجرایی کشور وجود ندارد. حال در شرایط فعلی وقتی فشار هم بر عقاید اساتید دانشگاه باشد همین مقدار ارتباط دانشگاه و دولت هم از بین می‌رود. نتیجه این می‌شود که به‌جای رشد علم شاهد رشد «شبه علم» در حوزه‌های مختلف سیاست، اقتصاد و یا طب می‌شویم. در علوم پزشکی شبه علم در حال رشد و نمو است. به همین دلیل وقتی عالم حقیقی از عرصه خارج می‌شود «شبه عالم» جای او را گرفته و ترفیع پیدا می‌کند.