ستاره صبح آنلاین/پیام فیض: «داووس تابستانی» دیروز اولین نشست خود را پس از سه سال وقفه ناشی از همهگیری کرونا، آغاز کرد. نخستوزیر چین تلاشهای غرب برای «خطر زدایی» از اقتصاد کشورهای غربی را «گزارهای نادرست» خواند و به سیاستهای آمریکا و اتحادیه اروپا که هدف آن کاهش اتکا به چین است، پاسخ داد. به نظر میرسد آمریکا قصد دارد بهصورت نرم با روسیه و چین مقابله کند.غرب مسکو را به تله انداخت و بعد از 16 ماه جنگ بیش از 200 هزار کشته و 800 میلیارد دلار خسارت روی دست روسیه گذاشت.غرب ممکن است تلاش کند چین را هم مثل روسیه به تله بیندازد. تضاد منافع بین چین و آمریکا با سالهاست ادامه دارد. این در حالی است که حجم تجارت بین دو کشوردر سال2022 حدود 759 میلیارد دلار بوده است. این امکان وجود دارد که پکن مانند مسکو با حمله به تایوان در تله غرب بیفتد. در ارتباط با این موضوع ستاره صبح گفتگویی با فریدون مجلسی دیپلمات پیشین انجام داده که در ادامه میخوانید:
به نظر شما چین و روسیه به دنبال بازسازی جهان دوقطبی هستند یا خیر؟ واقعیت این است که آمریکا در حال طی کردن دوران گذار و عبور از توهم ناشی از فروپاشی شوروی است.این کشور به این نتیجه رسیده که باید از نگاه دوقطبی یا تکقطبی در جهان دوری کند. در زمان حیات شوروی دولت حاکم بر مسکو بهطور علنی یک اقدام مشهود را در ارتباط با گسترش کمونیسم پیشگرفته بود و درنهایت باعث شد که غرب و ناتو بهشدت با یکدیگر متحد شوند و این روند تا جایی پیش رفت که شیوع کمونیسم باعث شد که یک دوقطبی مشخص در جهان پدید آید. در آن دوران اگر یک کشور طرفدار تفکر چپ بود بهسرعت از سوی ایالاتمتحده طرد میشد و به همین دلیل آمریکا پس از فروپاشی شوروی این پیام را به دنیا مخابره کرد که ایالاتمتحده یکهتاز عرصه سیاست است. بر همین اساس چین آرامآرام از سال 1978 خود را از تفکر رادیکال چپ خلاص کرد اما همچنان کلیات این ایدئولوژی را نگهداشته است ولی با بازسازی اقتصادی خود به دوران جدید وارد شد. این در حالی است که غرب زمانی به خود آمد که متوجه شد نمیتواند کاری از پیش ببرد و وضعیت حیات خود را درخطر دید. به همین جهت است که سناریوهای جدید از سوی غرب علیه پکن شکل میگیرد. بهعنوانمثال ایالاتمتحده با همکاری اروپا، تایوان را در مقابل چین قراردادند تا بتوانند درنهایت پکن را مشغول کنند و این در حالی است که اروپا هم نمیداند که آیا باید از تایوان حمایت کند یا اینکه موضع سکوت را برگزیند. دراینبین باید متوجه بود که بهموازات تمام این تنشها چین همزمان بهعنوان یک قدرت مهم اقتصادی و سیاسی به سمت و سویی رفته که قدرت نظامی خود را هم تقویت کرده است. در مقابل ایالاتمتحده سعی کرد این پیام را مخابره کند که دیگر به خاورمیانه نیاز چندانی ندارد و به همین جهت یک وضعیت چندجانبه رقابتی به وجود آمده و بهنوعی باید گفت تنش میان چین و ایالاتمتحده در حال گسترش و توسعه است. دلیل نگرانی ایالاتمتحده از چین سفر وزیر خارجه آمریکا به پکن بود. بهعبارتدیگر ایالاتمتحده به این جمعبندی رسیده که نمیتواند با ارعاب علیه پکن اقدام کند. آمریکا سعی دارد از اسلحهای به نام دلار استفاده کرده تا درنهایت چین را مغلوب کند اما این بدان جهت نیست که پکن هم صرفاً تماشاچی باشد، بلکه سعی میکند به سمت توسعه و تقویت جایگاه خود برود که یکی از آنها تقویت متحدین این کشور در گروه بریکس است. چین به دنبال آن است تا بتواند خود را در برابر آمریکا "ایزوله" کند. این روند حتی در مسائل حقوق بشری هم مطرح است. از منظر دیگر باید متوجه بود که پکن در ماجرای اوکراین و تایوان آنگونه که ایالاتمتحده میخواست به دام نیفتاد. بهموازات این روند چین تحرکات خود در حوزه حاشیه خلیجفارس را افزایش داده تا بتواند در ابتدا منافع حداکثری خود را کسب کند و در ادامه هزینهها برای آمریکا را افزایش دهد. پکن به دنبال آن است که بگوید دنیای فعلی بدون چین کامل نخواهد بود و به این جهت آمریکا و چین را باید قطبهای اصلی جهان امروز دانست. این مسائل باعث میشود که وزیر خارجه ایالاتمتحده بهعنوان نخستین مقام آمریکا پس از پنج سال وارد چین شود و میداند که ستیزهجویی با پکن از سوی واشنگتن آنهم در شرایط کنونی هزینه سنگین خواهد داشت. این در حالی است که قبل از سفر آنتونی بلینکن به چین، برخی از مقامهای ایالاتمتحده اعلام کرده بودند که انتظار پیشرفت در مذاکرات بلینکن با مقامهای چین را ندارند و به همین جهت باید این موضوع را یک تبلیغات مشخص سیاسی پیش از سفر وزیر خارجه آمریکا دانست. آنها با اتخاذ چنین مواضعی دنبال کسب منافع بیشتر هستند اما بحث اینجاست که استانداردهای چین نهتنها در اقتصاد و صنعت بلکه در حوزه نظامی هم به استانداردهای اروپایی نزدیک شده است و به همین جهت وزیر خارجه آمریکا به دنبال رایزنی اقتصادی با چین است. درنهایت باید گفت که سفر وزیر خارجه آمریکا به چین در تأیید این مسئله است که جهان تکقطبی به پایان رسیده و حالا وقت مفاهمه همهجانبه است.