کد خبر : 516075 تاریخ : ۱۴۰۲/۳/۵ - 15:19
خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی، ۵ خرداد ۱۳۷۷ خاطرات آیت الله هاشمی: به منزل همشیره طیبه رفتم. بستگان جمع شدند و احوال‌پرسى‌كردیم و نماز مغرب و عشا را خواندم.

بعد از نماز و صبحانه و خواندن گزارش‌ها، براى بازدید از منطقه ویژه اقتصادى ارگ جدید رفتیم. از گمرك تازه تأسیس و نمایشگاه محصولات سه واحد صنعتى بازدیدكردم. بخشى از كارهاى زیربنایى انجام شده و زمین براى واحدهاى صنعتى واگذار شده، ولى رونق نگرفته است. این منطقه ویژه، براى تولید قطعات خودرو تأسیس شده است.

به كارخانه اتومبیل دوو رفتیم. كارشان مونتاژ است و اخیراً دارند واحد رنگ با شركت دوو آماده مى‌كنند. اتومبیل جدیدى که مصرف سوخت كمترى دارد و 800 سى‌سى است، براى مونتاژ، در دست بررسى دارند. وزارت صنایع محدودشان كرده و اجازه پیش‌فروش ندارند؛ به مشكل افتاده‌اند.

به فرودگاه رفتیم و به سوى رفسنجان پروازكردیم. روزنامه‌ها را در هواپیما خواندم. تظاهرات دانشجویان در پارك لاله، علیه نظارت استصوابی شوراى نگهبان و درگیرى آنها با افراد حزب‌الله و مجروح شدن حدود 20 نفر و انفجار نارنجك حاوى گاز اشك‌آور، بحث‌ها و مشاجرات زیادى برانگیخته و هنوز معلوم نشده گاز اشك‌آور را چه كسی به كار برده؛ پلیس یا حزب‌الله و یا طرف ثالث، براى تفرقه بیشتر.

بعد از حوادث دوم خرداد در دانشگاه و حوادث دانشگاه اصفهان، با حضور وزیركشور، این مورد بر تشنجات اضافه شده و خبر تظاهرات وسیع طلاب قم، در مقابل این حوادث دانشگاه‌ها، مسأله مهم‌تری‌ است. رسانه‌هاى داخلى و خارجى، به‌آن به عنوان اعتراض به اهانت‌ها در مراسم دانشگاه تهران در حضور رییس‌جمهور به مقدسات اسلام و انقلاب، پرداخته‌اند. ماه محرم، سخنرانى‌هاى تُند و بیانیه تُندى صادر شده و در حقیقت، اعتراض به رییس‌جمهور تلقى مى‌شود؛گرچه خطاب به طرفداران ایشان است. از آقاى خاتمى خواسته‌اند كه از آنها فاصله بگیرد.

در اصفهان هم مراسم تُند بوده. اكثریت چند هزار نفرى حضار، با سوت و كف زدن، شعار به نفع آقاى خاتمى و علیه شوراى نگهبان و قوه قضاییه و حزب الله مى‌دادند و تعداد كمى در حمایت از آنها و رهبرى و سپس جمعى راهپیمایى كرده‌اند و به نفع [مهندس مهدی] بازرگان و [دکتر محمد] مصدق هم شعار داده‌اند.

ساعت ده صبح در فرودگاه رفسنجان فرود آمدیم. مدیران شهر و روحانیت و بستگان استقبال كردند. به سوى راویز، جلگه كوهستانى، به منظور دیدن منطقه كه تاكنون ندیده بودم، حركت‌كردیم. آقاى [حسین] مرعشى، استاندار سابق [کرمان] كه آنجا را خوب می‌شناسد،  توضیح مى‌داد.

تا آخر جلگه برفدان رودى رفتیم. جهادسازندگی، سد خاكى كوچكى ساخته كه سیلاب‌ها را جمع مى‌كند و به تدریج  مصرف كشاورزى مى‌شود. جمعى از كشاورزان رودى خواستند كه سد را بزرگتر كنیم كه سرریز آب مزاحم نشود. در روستاى ارون و لارین، مركز بخش، توقف كوتاهى كردیم و جواب احساسات مردم را دادم و خواسته‌هایشان را شنیدم. حدود 30 پارچه آبادى كوچك است.

ظهر در مزرعه شهابیه، بالای مزرعه سادات، میهمان احمدآقا مرعشى بودیم. جمعى از مدیران و استاندار و روحانیون و بستگان هم بودند. بعد از انقلاب، با حفر چاهى و توسعه چشمه‌اى، آنجا را احداث كرده و ده هكتار باغ انبوه دارد. جای خوب و باصفایی است. در جلسه‌ای به‌اختلافات‌فراوان بین افراد روحانى و مشكلات‌اقتصادى در رابطه با پسته و آب‌بها رسیدگى شد.

 

از آنجا به مزرعه‌ سادات مرعشى رفتیم. توت خوردیم و بازدیدكردیم. اخیراً چند واحد مسكونى ساخته‌اند؛ قبلاً ساختمان نداشت و زیر درخت‌ها، كنار آب ساكن مى‌شدند. به سوى نوق حركت‌كردیم. در مسیر، شهر جدیدالتأسیس كشكوییه را دیدیم و در على‌آباد سادات پیاده شدیم. فاتحه‌اى بر مزار حاج سیداحمد مرعشی و شهدا خواندیم. مقبره و مسجد خوبى ساخته‌اند.

به صادق‌آباد و رضاآباد رفتیم. از خیابان‌هاى بین باغ‌هاى پسته عبوركردیم. توسعه زیادى یافته و بار درختان پسته هم زیاد است. از شریف‌آباد عبوركردیم. مردم جمع بودند و قربانى كردند. به احترام آشیخ محمود سالارى، از ماشین پیاده شدم و سپس به راه ادامه دادیم.  

در مسیر، در هنگام عبور از هر یك از روستاها، مواجه با اجتماع روستاییان بودیم كه با قربانى و شعار استقبال مى‌كردند. نفهمیدیم، چگونه مطلع شده بودند؟ چون بدون اطلاع و ناگهانی تصمیم گرفته بودیم، از این راه برویم.

پس از عبور از شاهم‌آباد و فردوس، به كفه بین نوق و جلگه كشكوییه رسیدیم. راه خاكى و مثل گذشته كم عبور است. خاطرات زیادى از این راه دارم كه در ماشین با آشیخ محمد و حسین مرعشى، خاطرات را تازه كردیم؛ منجمله خاطرات اولین سفر به سوى قم، همراه والدین و بستگان با الاغ و نقطه‌ای كه براى ناهار و نماز، در ارتفاعات بدبخت‌كوه توقف‌كردیم.

پس از عبور از ارتفاعات، وارد جلگه نوق شدیم. اولین روستا، محمدآباد برخوردار بود كه با چند نفر از كارگران احوال‌پرسى‌كردم. به رُكن‌آباد رسیدیم. مردم، استقبال گرمى كردند. سپس به سه قریه رسیدیم. مردم از ورودمان مطلع نبودند. چند نفرى كه مطلع شده بودند، در مدخل محل جمع شده بودند. قرار بود آخر شب برسیم.

به منزل همشیره طیبه رفتم. بستگان جمع شدند و احوال‌پرسى‌كردیم و نماز مغرب و عشا را خواندم. به منزل پدری هم سرى زدم. آنجا هم جمعى از مردم و بستگان جمع بودند و از مسجد بزرگ كه در محل حسینیه‌اى كه قبل از انقلاب، خود من ساخته بودم، در حال احداث است، بازدید كردم. جمعى از مردم اجتماع داشتند. با چند نفر از همبازى‌هاى دوران كودكى صحبت كردم؛ پیر شده‌اند.

به سوى رفسنجان حركت‌كردیم. ساعت ده شب به رفسنجان رسیدیم. مجتمع فرهنگى، ورزشی و خدماتی رفسنجان كه با پیشنهاد دانشگاه‌های شهر، به اسم خود من ساخته مى‌شود را دیدیم؛ وسیع و مدرن و جالب است. محسن مى‌سازد. حدود 10 هزار مترمربع ساختمان مركز اسناد، كتابخانه و موزه ریاست‌جمهوری، با پارك وسیعى و دریاچه‌ای و 11 هزار مترمربع برج تجاری و اداری و 5 هزار مترمربع استخر ورزشی و استادیوم كه از درآمد آنها هزینه احداث و اداره موزه و مجتمع تأمین مى‌شود.همراهان تعجب و تحسین كردند

سپس در بیمارستان على‌بن‌ابی‎‌طالب (ع)، به عیادت عموزاده احمدآقا رفتیم. چند نقطه بدنش در اثر تصادف شكسته شده؛ حال‌شان رو به بهبود است.گفتم به بیماران هدیه‌ای داده شود. به منزل آشیخ محمد هاشمیان رفتیم. جمع زیادى از مردم و شخصیت‌ها و بستگان جمع بودند. پس از احوال‌پرسى با خانم‌هاى قوم و خویش و استماع شعرى كه اقدس‌خانم، اُخت‌الزوجه [= خواهرهمسرم] به مناسبت ورود من سروده بود، شام را با مردان میهمان صرف‌كردیم.

ضمن شام، آقاى كشمیرى خبر داد كه در جلسه امروز كنگره شهداى كرمان، آقایان [محمدحسن] رحیمیان و [محمدعلی] موحدى‌كرمانى، صحبت‌هاى تندى علیه [آقایان عطاءالله مهاجرانی و عبدالله نوری]، وزراى ارشاد و كشوركرده‌اند. از من خواست‌كه مدرسه علمیه معصومیه كرمانى‌ها در قم را براى برنامه‌هاى خوب زیرنظر بگیرم.

آقاى [محمود] رستگارى كه براى منبر به رفسنجان آمده، از من خواست كه درس تفسیرى در تهران شروع كنم. دیروقت، با خستگى خوابیدم.