کد خبر : 414775 تاریخ : ۱۴۰۱/۱۲/۱۳ - 12:11
نوشتاری از مهدی مطهرنیا، جامعه‌شناس درباره: زوایای پیدا و پنهان شخصیت و اندیشه سیدجواد طباطبایی ستاره صبح- ایوب فروغی: سیدجواد طباطبایی، فیلسوف و نویسنده ایرانی هفته گذشته در ۷۷ سالگی بر اثر بیماری سرطان در بیمارستانی در لس‌آنجلس درگذشت. این مدرس و پژوهشگر فلسفه تاریخ و سیاست که صاحب نشان نخل آکادمیک دولت فرانسه و مدال نقره تحقیقات سیاسی دانشگاه کمبریج بود، علاوه بر تدریس در دانشگاه تهران، مدیریت گروه فلسفه مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی را نیز بر عهده داشته است. شرح و گزارش اندیشه ایرانشهری‌ که فرهنگ را بزرگ‌ترین عامل اثرگذار در نظام سیاسی ایران معرفی می‌کند، یکی از کارهای شاخص طباطبایی است. به بهانه درگذشت این استاد فلسفه، مهدی مطهرنیا، جامعه‌شناس و آینده‌پژوه یادداشتی را در اختیار روزنامه «ستاره صبح» قرار داده که در ادامه می‌خوانید.

ستاره صبح آنلاین-صحبت کردن در باب سیدجواد طباطبایی در مجالی کوتاه، کار آسانی نیست. طباطبایی یکی از چهره‌های درخشان دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. او یکی از اساتید برجسته‌ای است که دو نشان بین‌المللی اهدایی از فرانسه و انگلیس را بر سینه دارد. وقتی درباره سید جواد طباطبایی صحبت می‌کنیم، در مورد یکی از مشهورترین هگل شناسان دنیا حرف می‌زنیم. او یکی از نادرترین فیلسوفان تاریخ ایران بود.
شکی نیست که سید جواد طباطبایی، دل در گرو ایران داشت و با این عشق به میهن، به تبار شناسی تاریخ ایران پرداخت. دغدغه او دغدغه‌ای جز ایران نبود. اگرچه در دهه‌های اخیر بسیاری ازجمله داوود فیرحی و نگارنده در باب آنچه او با عنوان ایرانشهری مطرح کرده بود نقد و سخنی گفته‌ایم، اما هر آنچه رفت به احترام استاد بود و ایشان به شکلی بردبار و پذیرنده، نقدها را دریافت می‌کردند.
سید جواد طباطبایی باوجود تمام نقدهایی که بر اندیشه ایرانشهری او وجود دارد، از اساتیدی به شمار می‌رود که در صحن عمومی اجتماع به تعبیر هانا آرنتی آن، برای خود رسالتی سیاسی قائل بود و تلاش می‌کرد با تبار شناسی تاریخ ایران به‌جای دیرینه‌شناسی، بخش‌هایی از تاریخ پربار این سرزمین را در کنار هم بگذارد که موجبات ایجاد فضای حفظ تمامیت ارضی ایران شکل بگیرد.
سید جواد، از طباطبایی‌های تبریز بود و از این شهر برخاسته بود. تبریز بخش اعظمی از تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران محسوب می‌شود. استاد باوجوداینکه از دامن یکی از بنام‌ترین خانواده‌های تبریز و از مهم‌ترین اقوام این شهر برخاسته بود، ولی آنچه برای او مهم‌تر از هر چیزی بود، ایران و آینده ایران بود که در تئوری ایرانشهری این دانشمند فرهیخته، برجسته است.
باید گفت مرحوم طباطبایی در چهارچوب نگاه هگلی خود، دولت را ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی نام نهاده بود. او نسبت به هگل و فلسفه هگلی چیره و مسلط بود و تلاش کرد زمینه‌ساز این معنا باشد که دولت در ایران به‌عنوان یک مقوله فرهنگی و تمدنی می‌تواند بار دیگر در جهان بدرخشد. اگرچه او به‌واسطه این علاقه گاه و بی گاه فراموش می‌کرد که تمرکز قدرت در ایران در گذشته موجب رشد استبداد و دیکتاتوری در این سرزمین شده بود، اما با توجه به گرایش‌های تعریف شده سید جواد طباطبایی در هگلیان، او به جناحی از تفکر تعلق داشت که تمرکز قدرت را در جهت بلندمرتبگی ایران می‌پذیرفت.
اگرچه بسیاری بر آن بودند که تمرکز قدرتی که او بر آن صحه می‌گذاشت و نیتی که وی دنبال می‌کرد را بیشتر از آنچه هدف او بود برجسته‌نمایی کنند، ولی سید جواد طباطبایی به دنبال حفظ تمامیت ارضی ایران بود. لذا نقدهایی از طرف اقوام و فرقه‌های گوناگون ایران بر اندیشه‌های وی وجود داشت؛ اما سوءبرداشت‌ها و یا نقدهایی که بر اندیشه ایرانشهری وارد است، نمی‌تواند از مقام علمی سید جواد طباطبایی بکاهد. باید بگویید او استادی برجسته و اهل اندیشه و اهل تعمق بود. طباطبایی گنجینه‌ای برای دانشگاهیان بود، ولی او را در دهه 70 از دانشگاه اخراج کردند. اگرچه او به دایره المعارف اسلامی رفت و سال‌ها دست‌به‌قلم بود و پژوهش می‌کرد، اما از قافله برجستگان اخراجی حوزه آکادمیک ایران پس از انقلاب بود. ایران دهه‌ها پیش از مرگ وی یکی از اساتید خوب خود را از دست داد. سید جواد طباطبایی در کنار حسین بشیریه دو رگ تنومند ادبیات سیاسی ایران در حوزه اندیشه سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی محسوب می‌شدند.
در این اواخر طباطبایی نزد پراگماتیست‌های ایرانی به ویژه نزد حزب کارگزاران سازندگی ارج‌وقرب بیشتری یافت و تلاش کردند تا او به‌عنوان راهنما و مرشد اندیشه سیاسی این گروه قرار بگیرد. اندیشه‌های سید جواد طباطبایی در سال‌های اخیر بیش از قبل در صحن رسانه‌ای کشور و یا در متن جامعه مطرح شد.
اندیشه سید جواد طباطبایی به فربه شدن قدرت دولت در جهت حفظ تمامیت ارضی کشور توجه داشت. ازآنجایی‌که برخی از دولت‌ها در گذار تاریخی این ملت به نام تمامیت ارضی آزادی‌های مدنی، قومی و زبان و ادبیات خرده‌فرهنگ‌های ملی را نادیده گرفته بودند و به‌گونه‌ای عمل کردند که محدودیت‌های خاصی به وجود آمد، ازاین‌رو به نظر می‌رسد آنچه در این زمینه گفته می‌شود، بیش از هر چیزی محصول این فرایند سوءبرداشت و یا سوءاستفاده از تئوری ایرانشهری طباطبایی است.
امروز واژه‌هایی مثل ایرانشهری از سید جواد طباطبایی یا فدرالیزم از سوی کسانی که خود را پیرو طباطبایی می‌دانند، اما در جهتی معکوس عمل می‌کنند، منجر شده است لغزندگی تعریف لفظی این مفاهیم و نظریه‌ها در حوزه عملی و معنوی آن موجبات رودررویی‌ها و کشمکش‌های نامیمون و نامبارکی را سبب شود. به‌گونه‌ای که هم‌اکنون برخی ترک‌زبانان ایران و همشهری‌های سید جواد طباطبایی در برابر یکی از فرزندان دانشمند خود که عنصر درخشان دانشگاه‌های ایران در دهه‌های اخیر بود، موضعی نادرست اتخاذ کنند.
آنچه سید جواد طباطبایی در خصوص اندیشه ایرانشهری گفت باید خوانده، تفسیر و درک می‌شد. این سخن باید به‌گونه‌ای دیگر و نزدیک به حقیقت مطلب بهتر باز می‌شد. باید حرف‌های سید جواد طباطبایی از سالن‌های سخنرانی بیرون می‌آمد و او با ابزار مناسب‌تری با مردم سخن می‌گفت. این اندیشه باید از محافل روشنفکری و از حرف بیرون می‌آمد و برای عموم مردم ساده می‌شد. ای‌کاش سید جواد طباطبایی خود با مردم سخن می‌گفت. امروز او نیست و هر تفسیری از سخن او دیگر سخن او نخواهد بود!
سید جواد طباطبایی به دنبال ایجاد اندیشه‌ای ایرانشهری برای برسازی ایرانی بزرگ و قدرتمند بود. باید بپذیریم که می‌توان از تئوری او سوءبرداشت و سوءاستفاده‌هایی کرد. امروز نقدهایی نه بر اندیشه و اصالت اندیشه او، بلکه بر بهره‌برداری از اندیشه او وارد است. در این آشفته‌بازار که کتابی را نخوانده نقد می‌کنند و با اندیشه‌ای که درکش نکرده‌اند، مخالفت می‌ورزند، شخص سید جواد طباطبایی مورد هجوم قرار گرفته است. طباطبایی می‌گفت، فراموش نکنیم که مردم برای حفظ فرهنگ و تمدن خود در بافت موقعیتی خطیری قرار گرفته‌اند. خرده‌فرهنگ‌های مردم ایران و زبان و ادبیات محلی در عین تکثر در ایران اتحاد پیدا می‌کنند. اقوام گوناگون از فارس و ترکمن و بلوچ و عرب خوزستان و هر قوم و زبان دیگری باید کثرت ایران را به رسمیت بشناسند. اتحاد ملی و وحدت عملی در جهت توسعه ایران آینده و آینده ایران نباید فراموش شود.