طرح ارز 28500 بانک مرکزی در حال اجرا است، به عنوان یک کارشناس چه نظری درباره این طرح دارید؟ تامین کالاهای اساسی برای مردم اولویت دارد و دولت باید در این حوزه کاری می کرد. چون جامعه هر روز با کالای اساسی برخورد دارد و تاثیر نوسانات ارزی بر این کالا ها موجب ناراحتی و پریشانی جامعه می شود. اگر از سمت نیاز کشور به مساله نگاه کنیم برنامه دولت برای اختصاص دادن ارز 28500 تومانی برای کالاهای اساسی لازم بود. بعد از مسکن که درصد بالایی از هزینه های خانوار را به خود اختصاص می دهد، خورد و خوراک بالای 25% از هزینه سبد ماهانه مردم را تشکیل می دهد. وقتی نوسانات نرخ ارز بر این ظرفیت 25 درصدی تاثیر می گذارد، هزینه زندگی را برای خانوار ایرانی بالا می برد و متعاقبا آثار زیانبار آن متوجه جامعه خواهد بود. سوء تغذیه، شیوع برخی بیماری ها و بالارفتن نارضایتی عمومی از جمله عواقبی است که مورد توجه تصمیم گیران قرار داشته و دارد. قیمت گوشت تغییر می کند و فارغ از اینکه خانوار ایرانی توان خرید این کالا را خواهد داشت یا نه؟ نوسان قیمت گوشت موجب بالارفتن نارضایتی است.
آیا این احتمال وجود دارد که تجربه ناموفق ارز 4200 تومانی بار دیگر تکرار شود؟ طرح ارز 4200 تومانی افتضاح تصمیمات اقتصادی بود. ارزی که دولت تعیین کرد به واردات هر نوع کالایی اختصاص داده شد و طنز تلخی در تاریخ اقتصاد کشور رقم خورد. خوشبختانه در برنامه فعلی بانک مرکزی تامین کالاهای اساسی را نشانه گرفته است و اراده سودجویان را محدود می کند. این طرح جدید هم در کنار محاسنی که دارد ظرفیت بالایی برای فساد خواهد داشت. از این رو باید در کنار اجرای آن نظارت های کافی داشت تا تخصیص به درستی انجام شود. وقتی قیمت دلار بالای 50 هزار تومان است و به وارد کننده دلار 28500 داده می شود، فضای جذابی برای سودجویی فراهم می شود. پس در کنار این طرح باید سیستم نظارتی قدرتمندی وجود داشته باشد تا فساد ایجاد نشود. وقتی می خواهیم در مورد موثر بودن چننی طرحی صحبت کنیم باید بگوییم که این طرح ها نظارت می خواهند و صرف تدوین یک طرح و لازم الاجرا شدن اش کافی نیست. بر هر دلاری که در اختیار وارد کننده یا تولید کننده قرار می گیرد، باید نظارت دقیق وجود داشته باشد. به ویژه که سوابق نشان می دهد وقتی نرخ دولتی با نرخ بازار آزاد هم راستا نیست و تفاوت این همه بالا است سوء استفاده هایی بوجود می آید. نظارت باید انچنان قوی و متمرکز بر این طرح باشد که به افزاد و نهاد ها اجازه سوء استفاده داده نشود. این طرح در زمان جنگ هم تجربه شد و قابل کنترل است. تاکید می کنم که مکانیزم های کنترلی در نظر گرفته شده باید منطقی باشد و نه تنها در حوزه تخصیص ارز و برای واردات و در بخش توزیع داخلی نظارت از اول تا آخر مسیر را شامل باشد و توزیع از کانال هایی صورت بگیرد که کالا بدون واسطه گری و بدون سوء استفاده به طور مستقیم به دست مصرف کننده برسد.
امروز همراه داشتن ارز بیش از ده هزار دلار قاچاق ارز است. آیا این محدودیت قانونی می تواند تقاضا در بازار ارز را آرام کند؟ همه کشور ها برای خروج ارز محدودیت در نظر گرفته اند. محدود کردن خروج ارز کاری اصولی است به ویژه در شرایطی که عرضه ارز کم است و ارز به شکل یک فاکتور مهم بر اقتصاد تاثیر می گذارد. در برخی از کشور ها حتی برای ورود ارز هم اظهار نامه گرفته می شود و باید اظهار کرد که چقدر ارز وارد می کنید چون ارز بازار را دچار مشکل می کند. سیستم های اقتصادی در کشور ها ماموریت دارند عرضه و تقاضا را در حالت متعادل نگه دارند. آثار روانی تصمیمات سیاسی قیمت ارز را تغییر می دهد. شرایط به گونه ای است که می طلبد محدودیت هایی اعمال شود. امروز محدودیت های نسبی وجود دارد ولی آمار بانک مرکزی نشان می دهد سالی 9 تا 10 میلیارد دلار به طور رسمی از کشور خارج می شود.
با توجه به انتقاداتی که بر طرح جدید بانک مرکزی وجود دارد، آیا تیم اقتصادی از عهده کنترل بازار ارز و آرام سازی فضا بر می آید؟ تیم اقتصادی دولت مهم است ولی بخش بزرگی از مشکلات اقتصادی کشور به اشخاصی که در تیم های اقتصادی دولت ها هستند بر نمی گردد. اگر ما عضو اف اس تی اف نمی شویم و محدودیت و مشکلات مالی برای کشور به وجود می آید؛ در این مورد تیم اقتصادی دولت چه نقشی دارد و چه کاری می تواند انجام بدهد؟! سیاست کلان کشور نوعی تدوین شده که نمی توانیم برجام را از حالت تعلیق خارج کنیم، نقش تیم اقتصادی دولت در این مرحله چیست؟! این دو تصمیم در حوزه برجام و اف ای تی اف اثر کمی ندارد و می تواند وضعیت اقتصادی را دگرگون کند. ولی دو تصمیم مهم اقتصادی از حوزه اقتصاد کشور خارج شده و در بخش های کلان نظام تصمیم گیری و تعیین تکلیف می شود. پس نباید تیم اقتصادی را متهم کرد. نقش علم بالا و تجربه و کاردانی اهمیت دارد. مسلما نباید ادم های کم تجربه را برای چنین مشاغل مهمی انتخاب کرد در غیر این صورت نمی توان توقع کرد تا مشکلات حل شود. با تجربه کم گیرایی فرد بالا نیست و همین انتخاب های نادرست در حوزه مدیریتی هم اثر منفی خود را به جا می گذارد اما مساله و مشکل اقتصاد ایران کلان تر از بی تجربه بودن مدیران و نابلد بودن افراد به حوزه کاری خود است. با شرایطی که اقتصاد دارد باید در گزینش افرادیکه قرار است تصمیمات اقتصادی بگیرند دقت زیادی کرد. و با انتخاب افراد کم تجربه فرصت آزمون و خطا را برای آنها فراهم نکرد اما در کل مسائل سیاسی نباید بر مسائل اقتصادی سایه بیفکند و ما در این عرصه دچار مشکل هستیم.