ستاره صبح آنلاین، فائزه صدر: اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران با تهیه و انتشار گزارشی به بررسی تحولات درآمد سرانه اقتصاد کشور در دهه 90 پرداخته است. این گزارش نشان می دهد اقتصاد ایران پس از 15 سال حضور مستمر در گروه اقتصادهایی با درآمد متوسط – بالا از سال 2030 میلادی به گروه اقتصادی های با سطح درآمدی متوسط – پایین رسیده است. براساس این گزارش کشور های منطقه از جمله ترکیه، عمان، عربستان، هند و پاکستان در شاخص درآمد سرانه اقتصاد ارتقای جایگاه پیدا کرده اند. این درحالی است که دولت سیزدهم وعده داده بود فقر مطلق را در همان سال اول ریشه کن کند. ستاره صبح در گفت و گو با علی اکبر نیکو اقبال، اقتصاددان و استاد دانشگاه به بررسی این موضوع پرداخته که در ادامه می خوانید:
شاخص درآمد سرانه چطور توضیح داده می شود و چه جایگاهی در تصمیم گیری ها دارد؟ درآمد سرانه به این معنی است که درآمد کل جامعه را در یکسال جمع بزنیم و تقسیم بر تعداد جمعیت کنیم و درآمد سرانه یک ساله جمعیت را به دست بیاوریم. رسیدن به این شاخص معادله پیچیده ای ندارد و در صورت داشتن داده های درست، قابل دسترسی است. اگر اقتصاد کشور پیشرفتی داشته باشد و در یک سال شاهد رشد اقتصادی باشیم، درآمد اضافه شده بر تعداد جمعیت تقسیم می شود و عدد درآمد سرانه افزایشی خواهد بود. در مورد این شاخص با ضریب ساده ولی جالبی روبرو هستیم که رشد اقتصادی و بالا رفتن درآمد کشور ها را به طور سالانه نشان می دهد. ای کاش فقط همین مبنا در تصمیم گیری های اقتصادی پایه گذاری شود و دولتمردان درآمد سرانه را با کشورهای دیگر قیاس بگیرند و تحقیق کنند. ببینیم چطور درآمد سرانه در کشور های منطقه رشد بیشتری از ما داشته است ولی متاسفانه درآمد سرانه ایران در ده سال گذشته پیوسته نزولی بوده و از جایگاه خود تنزل کرده است. درآمد سرانه فقر و ثروت را نشان می دهد. ناتوانی در گذران زندگی را نشان می دهد. پیش چشم محققین و مسئولین سختی معیشت را روی نمودار رسم می کند. درآمد سرانه یک عدد اسمی است که خود این عدد باید تجزیه و تحلیل شود و باید در مقام تصمیم گیر ببینند با این شاخص و آنچه که این عدد به دست می دهد چه می خواهند بکنند؟! اگر تولید زیاد باشد درآمد سرانه هم زیاد خواهد بود.
آیا توجه به درآمد سرانه به دلیل محاسبه ساده اش را پیشنهاد می کنید یا این شاخص برجستگی مفهومی دیگری دارد؟ اگر درآمد سرانه عددی باشد که حداقل معیشت را بپوشاند باز هم باید بررسی کرد. چون در واقعیت ما شکاف طبقاتی داریم. اگر تقسیم درآمد ملی عادلانه نباشد و تفاوت وجود داشته باشد درآمد سرانه هم فقر در اقشار پایین را با پرده پوشی نشانمان داده است. اگر درآمد ملی عادلانه نباشد درآمد سرانه هم گویا نخواهد بود. وقتی فاصله بین فقیر و ثروتمند زیاد باشد درآمد سرانه چندان گویا نخواهد بود به این معنی که عده ای درآمد بسیار بالایی دارند و در روش محاسبه درآمد سرانه که مجموع درآمد تقسیم بر تعداد جمعیت است، درآمد بالای ثروتمندان درآمد ناچیز اقشار پایینتر را پوشش می دهد و عدد به دست آمده بهتر از آنچیزی است که اقشار پایین در واقعیت روزمره با آن روبرو هستند. وجود شکاف طبقاتی در جامعه ای نشان می دهد که درآمد سرانه جمعیت نشان دهنده درآمد اقشار پایین نیست. وجود طبقه متوسط فربه در جامعه می تواند شاخص درآمد سرانه را به واقعیت نزدیک کند. اما در کشور ما تقسیم ملی ناعادلانه است و اختلاف طبقاتی بالا است. از این رو عده ای کثیری کمتر از آن چیزی است که آمار ها می گویند. من عقیده دارم دستاورد ها به سیاستمداران کمک می کند به این شرط که آمار ها و مبنای به دست آمدن آن ها را درک کنند. ان زمان است که اعداد و ارقام به دست آمده موجب می شود به سمت عدالت گام بردارند و می توان امیدوار بود که در آینده نتایج بهتری به دست بیاید. آمار برای مسئول و برای تصمیم گیر تهیه می شود. آمار به درد مردم نمی خورد. آنها این آمار ها را هر روز بر سفره می بینند.
تغییر رییس کل بانک مرکزی نشان می دهد دولت بر نتایج نامطلوب عملکرد اقتصادی اش واقف است. به عنوان یک اقتصاددان چه توصیه ای برای تیم اقتصادی دولت دارید؟ اقتصاد فرایندی جهانی است. حجم بالایی از سرمایه ها در اقتصاد جهان در گردش است. چین و هندوستان و بسیاری از کشور های جهان با سرمایه های جهانی رشد پیدا کردهاند. تحریم ما را از سرمایه های جهانی محروم کرده است. اقتصاد ایران به ماشینی متوقف شده می ماند که رفع تحریم ها استارت این وسیله است. اگر تحریم ها برداشته نشوند اقتصاد ایران رشد و شکوفایی نخواهد داشت. در این ده سالی که رشد اقتصادی حدودا صفر بود ضرر بزرگی به کشور و مردم وارد شده است. در صورت تداوم این وضعیت برخی از این زیان ها قابل جبران نخواهد بود. ما از سطح تکنولوژی روز دنیا عقب هستیم. فایده ای ندارد اگر اتومبیل تولید می کنید ولی خودروی تولیدی شما بالای ده لیتر بنزین در 100 کیلومتر مصرف می کند! از کسی پرسیدند چین چقدر جمعیت دارد؟ گفت: یک میلیارد و خورده ای! پرسیدند خورده ای یعنی چقدر؟ گفت: سیصد ال سیصد و پنجاه میلیون نفر! این جمعیت "خورده ای" چین به تنهایی چند برابر جمعیت کشور ما است! کشوری کمونیستی که به دلیل پیوستن به اقتصاد جهانی شکم نزدیک به یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر را سیر می کند و دومین اقتصاد برتر جهان شده است. چین در سایه تشخیص درست از نگاهی بسته و سوسیالیستی به سمت اقتصادی جهانی حرکت کرده و با بهره گرفتن از اقتصاد آزاد به اینجا رسیده است. اگر به این فکر کنیم که پیوستن اقتصاد جهانی چه پیشرفتی برای ما به همراه می آورد متوجه می شویم که محدودیت های ایران در مقابل چین کمونیست چیزی نیست.