به گزارش ستاره صبح آنلاین بازتاب سفر شی جین پینگ به ریاض همچنان ادامه دارد.عربستان مقصد دو رئیس جمهور از کشورهای ابرقدرت دنیا تنها در فاصله چند ماه بود.حضور بایدن در منطقه خاورمیانه و سفر به ریاض تحلیل های فراوانی به دنبال داشت.برخی کارشناسان معتقد بودند که سفر بایدن برای درخواست او از بن سلمان برای افزایش تولید نفت بود که عملا با تصمیمات اوپک پلاس به همراه روسیه اهداف سفر رئیس جمهور آمریکا به عربستان شکست خورد.اما سفر رئیس جمهور چین که با انعقاد 40 قرارداد همراه بود هنوز در رسانه های بازتاب دارد و مورد تحلیل کارشناسان قرار می گیرد. اهمیت پکن و واشنگتن شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین پس از سفری سه روزه که هفته گذشته انجام شد و پس از امضای بیش از 40 توافقنامه همکاری در زمینه های مختلف با ارزش بیش از 110 میلیارد ریال عربستان (معادل 29.3 دلار امریکا) این کشور را ترک کرد.
به گزارش نون پست، ریاض برنامه ای مشابه برنامه جو بایدن، رئیس جمهوری امریکا برای رئیس جمهوری چین ترتیب داد به گونه ای که شی در سه نشست با سران عربستان، سران کشورهای عضو شورای همکاری و سران جهان عرب شرکت کرد، در پیام مستقیمی که اهمیت پکن مطلقا کمتر از اهمیت واشنگتن نیست.
استقبال از شی به روش ترامپ برخلاف سفر بایدن و استقبال سرد محمد بن سلمان از او، استقبال گرم تر و پرشورتری از رئیس جمهوری چین صورت گرفت به گونه ای که اسب های عربی در حالی که پرچم چین و عربستان را حمل می کردند، خودروی رئیس جمهوری چین را همراهی کردند، صحنه ای که استقبال پرشور از دونالد ترامپ، رئیس جمهوری سابق امریکا در سال 2017 را یادآور بود.نگرانی عربستان از این سفر و تکیه به آن در ایجاد مرحله ای جدید از ائتلافات منطقه ای و بین المللی، شتاب کشورهای عربی در همراهی با این مرحله، نشست سران جهان عرب با رئیس جمهوری چین بر سر یک میز پس از آنکه تنها در انحصار امریکا بود، نشان دهنده جهش قابل توجه در نقشه و تغییراتی در منطقه است که جزئی نیست و خبر از تغییر جهت کشورهای عربی می دهد، اکنون آیا چین جایگزین امریکا برای عرب ها خواهد شد؟
عرب ها از چین چه می خواهند؟ در ابتدا باید اشاره کرد که استقبال جهان عرب از چین رایگان و برای کینه توزی به رئیس جمهوری امریکا نیست بلکه عرب ها اهدافی از تسریع نزدیکی خود به چین دارند، چین به عنوان یک نهاد اقتصادی عظیم که بر بخش اعظمی از اقتصاد جهان تسلط دارد، قطعا می تواند اقتصاد کشورهای عربی را تحکیم بخشد، به ویژه کشورهای عضو شورای همکاری را که بهدنبال سفت کردن جای پای خود از طریق تکنولوژی چین هستند که یکی از ارکان اساسی در اقتصادهای آینده است که کشورهای نفتی به دنبال آن هستند.کشورهای عضو شورای همکاری همچنین به دنبال یک خاستگاه استراتژیک بجای امریکا هستند؛ امریکایی که خروج آن از منطقه از سال 2008 تا 2022 به شکاف هایی در دیوار روابط این کشورها با امریکا منجر شد.
سال هاست که چین از افتادن در دام خاورمیانه ملتهب به مسائل حساس خودداری می کند تا بی طرفی خود در عصر قطبی سازی را حفظ کند، مساله ای که ممکن است آرزوی چین در تبدیل شدن به بزرگترین قدرت اقتصادی در جهان را تهدید کند.روابط امریکا و کشورهای عضو شورای همکاری از زمان امضای توافق هسته ای با ایران در سال 2015 آغاز شد و با خروج امریکا از افغانستان و کاهش حضور خود در عراق و سوریه و اتخاذ سیاست “اول امریکا” و اهتمام صرف به منافع ملی خود بدون در نظر گرفتن توازن منافع با متحدانش در خاورمیانه شدت گرفت؛ همه این موارد در حجم و سطح روابط بین طرفین تاثیر گذاشت.کشورهای عضو شورای همکاری معتقدند چین به عنوان رهبر اردوگاه شرق به همراه روسیه، جایگزین آماده ای است که می تواند نبود امریکا را به طور موقت جبران کند، این مساله ای است که چینی ها به خوبی از آن مطلع اند که چنین فرصتی را برای تحقق آرزوی خود یعنی گسترش نفوذ به خاورمیانه و منطقه خلیج نخواهند یافت.
چین از عرب ها چه می خواهد؟ چین سال ها از افتادن به دام خاورمیانه ملتهب با مسائل حساس برای حفظ بی طرفی خود در عصر جناج بندی ها، خودداری کرد اما به نظر می رسد این استراتژی دیگر با تحولات کنونی که به نفوذ سیاسی و نظامی برای حفظ نفوذ اقتصادی و تضمین تداوم آن نیازمند است، متناسب نیست. از این رو چین می بایست در سیاست خارجی خود بازنگری و به سوی خاورمیانه به عنوان مساله ای برای امنیت ملی خود از آن جهت که منبع امن انرژی هستند، حرکت کند.
پس از آنکه اولویت های چین در شرق آسیا و اقیانوس آرام محدود بود، شتاب آن به خاورمیانه و منطقه خلیج بیشتر شد زیرا آنها منبع انرژی، تجارت و سرمایه گذاری هستند و چین نیمی از نیازهای نفتی خود را از آنها تامین می کند همانطور که این کشورها تقاطعی حیاتی هستند که اهمیت ژئواستراتژیک دارند.
قطعا پکن امیدوار است با سوء استفاده از عقب نشینی اخیر امریکا، جای خالی امریکا در خاورمیانه را پر کند.
اهتمام و توجه چین به جهان عرب یک بعد دیگر دارد که کم اهمیت تر از عامل اقتصادی نیست و آن مساله تایوان است، چین از این طریق می خواهد به ملت خود ثابت کند می تواند در مقابله با ابرقدرت ها در غرب بایستد.
جزئیات نشست های چین با کشورهای عربی و درخواست رئیس جمهوری چین از کشورهای عربی برای فروش نفت و گاز به پکن با یوان به جای دلار که پول چین را در عرصه بین المللی تقویت و تسلط دلار بر تجارت جهانی را تضعیف می کند، تاکیدی بر استراتژی جدید چین برای بسیج کردن منطقه در مقابله با اردوگاه غرب است. پیش از این نیز ریاض تهدید کرده بود در تجارت نفت از مبادله با دلار دست خواهد کشید.
چین محتاط خاورمیانه اهمیت محوری برای چین دارد و این کشور طرحی قوی را برای تحکیم تسلط خود بر این منطقه حیاتی آغاز کرده، خاورمیانه منطقهای ملتهب است و نمی توان با قطببندی وارد آن شد و باید بی طرف بود از این رو چین همواره بی طرف است و موضعی علیه هیچ یک از طرف ها در رقابت های منطقه ای از جمله بین عربستان و ایران اتخاذ نمی کند علاوه بر اینکه در قضیه فلسطین نیز بی طرف بوده و موضع متوازنی داشته و طرح تاریخی کمربند و جاده را نیز برای اتحاد کشورهای منطقه ارائه داده است.
اینگونه است که چین در به دست آوردن وفاداری همه کشورها از جمله عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری و ایران، فلسطین و اسرائیل، سوریه و ترکیه، ترکیه و کشورهای عضو شورای همکاری موفق شده و روابط یکسانی با همه این قدرتهای منطقه ای داشته است.
قطعا چین امیدوار است جایگزین امریکا در خاورمیانه شود اما آیا عناصر موفقیت در این زمینه را دارد؟
پاسخ قاطعانه به این سوال در سایه عدم ثبات سیاست در صحنه بین المللی سخت است اما تفاوت قابل توجه امریکا و چین در حضور آنها در خاورمیانه است به گونه ای که امریکا بر گذرگاه های تجارت دریایی و زمینی تسلط دارد و تسلط کامل خود بر بنادر استراتژیک را تحمیل و امنیت خطوط تجارت و مسیرهای نفتی را تامین می کند علاوه بر اینکه ده ها پایگاه نظامی در کشورهای منطقه دارد در مقابل چین تنها یک پایگاه نظامی در منطقه دارد و تقریبا نقشی در تامین امنیت گذرگاه های دریایی ندارد، این مسائل این رویکرد یعنی جایگزینی چین به جای امریکا را بسیار دشوار می کند.
اما چین اگر بخواهد بر سر رهبری خاورمیانه با امریکا رقابت کند، باید تلاش های بیشتری به خرج دهد و پایگاه های نظامی جدیدی احداث و حضور نظامی و تسلیحاتی خود را تقویت کند، امری که طبیعتا امریکا نمی پذیرد و احتمال درگیری مسلحانه سنگین بین دو طرف در منطقه وجود دارد و این برای چینی ها که حتی الامکان از ورود به باتلاق درگیری های مستقیم خودداری می کنند، غیر قابل قبول است.
چین در هر صورت نمی تواند جایگزین امریکا برای کشورهای عربی باشد زیرا امریکا عوامل فشار و ابزارهایی دارد که میتواند اوضاع را برهم بزند اما اهتمام چین به از دست ندادن متحدانش، آن را به بازنگری در سیاست خارجی خود در قبال منطقه وامی دارد که نشانه های آن را خواهیم دید و دوران پیش از سفر رئیس جمهوری چین به عربستان همانند پس از آن نخواهد بود.
گام های بعدی پکن نشریه دیپلماتیک در این باره می نویسد: گامهای بعدی پکن پس از سفر شی احتمالاً با هدف اطمینان دادن به ایران از بیطرفی چین و نشان دادن تساوی در روابط خواهد بود. این استراتژی از یک الگوی آشنا پیروی خواهد کرد. نخست، چین یک مقام ارشد را به تهران اعزام خواهد کرد تا بی طرفی خود را در رقابت ایران و عربستان سعودی تقویت کند و بر سیاست دیرینه چین در عدم مداخله تاکید کند. سپس، پکن دیپلماسی دقیقی را برای برقراری ارتباط با هر دو کشور برای جلوگیری از تشدید تنش بیشتر با ایران و در عین حال اجتناب از تصور عقبنشینی از شورای همکاری خلیج فارس انجام خواهد داد.
لازم به ذکر است که مخالفت اخیر ایران با بیانیه مشترک چین با شورای همکاری خلیج فارس احتمالاً مستلزم تماس سطح بالاتر از سوی چین، شاید حتی تماس رئیس دولت باشد.
چین به تعمیق روابط با تهران و ریاض ادامه خواهد داد و در عین حال در رقابت طولانی مدت ایران و عربستان سعودی خارج از رقابت باقی خواهد ماند. با این حال، تعاملات اقتصادی فزاینده آن با عربستان سعودی، شورای همکاری خلیج فارس و جهان عرب گسترده تر، ایران را تحت فشار قرار میدهد. از دیدگاه تهران، تقویت روابط چین و عربستان سعودی مزیت مهمی را برای عربستان سعودی فراهم میکند. اگر چین تعادل دیپلماتیک خود را برقرار نکند، این پتانسیل وجود دارد که این موضوعات بر منافع پکن در خلیج فارس تأثیر بگذارد.