کد خبر : 224985 تاریخ : ۱۴۰۰/۵/۵ - 11:53
نگاهی به رمان «شکار کبک» نوشته رضا زنگی‌آبادی تلفیق داستان و روان‌شناسی جنایی

سمیرا هوری- شاعر و پژوهشگر

ستاره صبح آنلاین-رضا زنگی‌آبادی (متولد ۱۳۴۷) نویسنده‌ شناخته‌شده کشور است که آثار درخور توجهی در کارنامه ادبی خود دارد. یکی از آثار تحسین‌شده او، رمان «شکار کبک» است که در سال ۱۳۸۹ توسط نشر «چشمه» به چاپ رسید و نظر خوانندگان و منتقدان را به خود جلب کرد. رمان «شکار کبک» که در سال ۱۳۹۱ در جایزه ادبی هوشنگ گلشیری شایسته تقدیر شناخته شد، یک رمان درخشان روان‌کاوانه و جامعه‌شناسانه است. این کتاب، داستان پسرکی روستایی به نام «قدرت» است که حوادث تلخ و تکان‌دهنده‌ای مانند مرگ مادرش، تجاوز جنسی توسط برادر نامادری‌اش، خشونت‌های پدرش، تحقیرهای معلم و همکلاسی‌هایش و ازدواج دختر موردعلاقه‌اش با مرد متجاوز، او را به موجود دیگری تبدیل می‌کند؛ موجودی لبریز از خشم، نفرت، کینه و ولع انتقام. در قسمتی از این رمان چنین می‌خوانیم:

«نمی‌توانست دردش را به پدر بگوید، نگفته بود؛ دردی که عقده شده بود و مثل غده‌ای درونش رشد کرده بود و حالا آرام‌آرام تبدیل به جانوری می‌شد که هم برای قدرت بیگانه بود و هم برای پدرش.»

فشارهای روحی و روانی در شخصیت «قدرت» تا آنجا پیشرفت می‌کند که عطش کشتن در او ایجاد می‌شود و او را ناخواسته به یک قاتل سریالی تبدیل می‌کند. در حقیقت، رمان «شکار کبک» شرح شکل‌گیری یک جنایتکار است و به خواننده نشان می‌دهد که فرد جانی هرقدر هم که خطرناک و رعب‌آور باشد، یک آدم فضایی نیست و از سیاره‌ دیگری نمی‌آید. او نیز یک انسان خیلی معمولی مثل همه‌ انسان‌های جامعه است و به‌صورت خدادادی سرشتی پاک دارد؛ اما سرکوب‌ها و خشونت‌های خانوادگی و اجتماعی به‌ویژه در سنین پایین می‌تواند ضمیر پاک انسان را حتی در طبیعت روستا که آن را با صفاتی مثل بی‌آلایشی و سادگی می‌شناسیم، آلوده به عصیان و سوء‌ظن کند و آن را به سمت ارتکاب جرم سوق دهد.

باید گفت که جرم از منظر روان‌شناسی و انسان‌شناسی، تجلی عینی تمایلات شرورانه انسان است. جرم صورت عینیت یافته آن نیرویی است كه می‌خواهد اضطراب و وحشت بیافریند و یا برعکس، واكنش عملی شخصی است كه دچار دلهره و دهشت شده باشد. جنایت، هولناک‌ترین و شوم‌ترین شكل جرم است و وحشت بیشتری را به وجود می‌آورد. شخصیت «قدرت» در رمان «شکار کبک» در واکنش به اضطراب، خشونت و تحقیر، دقیقاً به فجیع‌ترین شکل جرم یعنی قتل، آن‌هم قتل‌های زنجیره‌ای روی می‌آورد.

بهتر است بگوییم که رضا زنگی‌آبادی در رمان «شکار کبک» از روان‌شناسی جنایی بهره گرفته است. روان‌شناسی جنایی شاخه‌ای از علم روان‌شناسی است که در آن، علل وقوع جرم و بروز رفتار مجرمانه در بزهکاران موردمطالعه قرار می‌گیرد. در روان‌شناسی جنایی، نقش محیط بر ایجاد انگیزه‌های جرم و تأثیر عواملی مانند تجربه‌های کودکی، خانواده و اجتماع بر شخصیت تبهکار و فرآیندهای ذهنی او در هنگام جنایت، به‌دقت بررسی می‌شود. رضا زنگی‌آبادی در مسیر دانش روان‌شناسی جنایی، «قدرت» را با ظرافت شخصیت‌‌پردازی می‌کند و به خواننده نشان می‌دهد که این پسرک به دلیل طرد شدن توسط جامعه و اطرافیانش، تنها نسبت به انسان‌ها کینه و حس انتقام‌جویی دارد. جدای از این مسئله، «قدرت» در میان شخصیت‌های داستان، مهربان‌ترین فرد با سگی است که همه آن را نجس می‌دانند و سعی در آزار دادن و دور کردنش دارند. این امر، ذات رئوف این شخصیت را نشان می‌دهد که انسان‌ها آن را نابود می‌کنند. درواقع نویسنده در رمان «شکار کبک»، شخصیت اصلی داستانش را نه مجرم، بلکه قربانی معرفی می‌کند. به‌گونه‌ای که در انتهای داستان وقتی «قدرت» اعدام می‌شود، خواننده نه‌تنها احساس تقاص پس دادن یک جنایتکار حرفه‌ای را ندارد، بلکه از خانواده و اقوام «قدرت» و جمعیتی که برای تماشای قصاص او گرد آمده‌اند، متنفر می‌شود.

از موارد بسیار جذاب دیگر در این رمان، مکان روایت است. موضوع تجاوز و قتل‌های زنجیره‌ای احتمالاً ما را به یاد کلان‌شهرهای پردردسری مثل تهران می‌اندازد. درصورتی‌که مکان در این داستان، منطقه‌ای روستایی و کویری است و بر این اساس شخصیت‌ها، افرادی بومی با زبان و ویژگی‌های محلی و مخصوص به خود هستند. این موضوع نشان می‌دهد که رضا زنگی‌آبادی رمان «شکار کبک» را با دغدغه‌ای فراتر از ژانرنویسی به نگارش درآورده است. اگرچه مباحث مطرح در حوزه آسیب‌های اجتماعی می‌تواند به‌تنهایی ظرفیت خوبی برای روایت‌پردازی و جذب مخاطب داشته باشد، اما نویسنده در این رمان تلاش کرده است تا با استفاده از جغرافیای منطقه‌ای و بومی، از کلیشه فاصله بگیرد و داستان متفاوت و غیرمنتظره‌ای را ارائه دهد؛ داستانی که اگرچه سال‌ها از انتشار آن گذشته است، اما می‌تواند تا همیشه بازتاب تباهی انسان در اجتماع ناسالم باشد و خواننده را متأثر کند.