کد خبر : 20704 تاریخ : ۱۳۹۸/۵/۸ - 12:03
گفت‌وگو تغییر «هویت قدرت» نظم آینده جهانی را با چالش روبرو کرده است

ستاره صبح-

  جناب دکتر شما یک آینده‌پژوه هستید و به نظر می‌رسد روابط میان قدرت‌های جهانی را متأثر از شکل‌گیری نظم نوین جهانی تفسیر می‌کنید. برای ما بگویید جهان آینده به کدام سمت‌وسو می‌رود و نقش قدرت‌هایی مانند آمریکا و روسیه چگونه در آن تعریف می‌شود؟
آنچه هم‌اکنون در نظام بین‌الملل در حال پدیدار شدن است، یادآور دهه 1950 پس از جنگ جهانی دوم و شکل‌گیری نوعی تنش‌زدایی میان دو قدرت باقی مانده از نبرد جهانی دوم با دیگر هم‌پیمانان بین‌المللی برای شکل دادن به نظم نوین جهانی است. به بیان دیگر اگرچه هر مقطعی از تاریخ گفتمان خاص خود را دارد، اما دقایق گفتمانی هر عصری بر اعصار دیگر پژواک خود را نمایان می‌کند. اکنون نیز پس از جنگ جهانی سوم، یعنی جنگ سرد از دهه 1990 تاکنون که بیش از دو دهه از آن می‌گذرد، دوران گذار سختی بر جامعه بین‌المللی تحمیل شده است. این گذار اگرچه طولانی، اما محصول برخورد دو روند مؤثر در حوزه قدرت و هندسه آینده جهانی قدرت است. برخورد نخست، برخورد قدرت‌های بزرگ باقی مانده از جنگ سرد، یعنی روسیه، چین، آلمان، فرانسه، انگلستان و ایالات‌متحده برای بازسازی نظم نوین جهانی پس از فروپاشی دیوار برلین بود که از سال 1990 میلادی با سخنرانی مشهور بوش تحت عنوان نظم نوین جهانی رخ داد، اما تاکنون فراز و نشیب‌های متفاوتی را طی کرده که تحت تأثیر تغییر و تحولاتی است که در این پدیدارها خود را نشان داده‌اند. هویت قدرت نیز در دهه‌های گذشته به واسطه رشد فناوری‌های ارتباطی و پیشرفت فنّاوری‌های متفاوتی که حیات بشر و سبک زندگی او را تغییر داده است؛ موجب شده تا زمینه‌هایی به وجود آید که ادامه تحرکات معطوف به ساخت و پرداخت نظم آینده جهانی را با چالش‌های فراوانی روبرو ساخته است. در این وضعیت شاهد روی کار آمدن ترامپ در ایالات‌متحده به عنوان یک «آکتور اکتویزم» بودیم. «آکتور» یعنی بازیگر و «اکتویزم» یعنی طرفدار فعالیت‌ها و اقدامات قاطعانه. ترامپ به عنوان نماینده تراست‌های تسلیحاتی در لیبرال بورژوازی ایالات‌متحده سرکار آمده و در اصطکاک با تراست‌های نفتی لیبرال بورژوازی که دموکرات‌ها آن را نمایندگی می‌کنند، توانسته در یک بافت موقعیتی خطرناک به ریاست جمهوری برسد. لذا در وضعیت کنونی شاهد شکل‌گیری نوعی جهت‌گیری همگرا میان قدرت‌های بزرگ جهانی برای عبور از این وضعیت گذار در نظم بین‌المللی هستیم که نماد آن را می‌توان در همگرایی ترامپ و پوتین دانست و اصطلاح ترامپ-پوتین یا عهدنامه ترامپ-پوتین را به آن اطلاق کرد. این عهدنامه زمینه‌های ایجاد تقسیم‌بندی هندسه آینده جهانی قدرت را به ضرب و اراده قدرت‌های بزرگ جهانی فراهم می‌کند. دیدارهای ترامپ با سران قدرت‌های جهانی ازجمله انگلیس و فرانسه و تماس‌های تلفنی او با نتانیاهو دارای محتوایی است که نشان می‌دهد او تلاش دارد در حین حفظ اقتدار و قدرت‌نمایی کاخ سفید زمینه‌های نوعی همگرایی میان ابرقدرت‌های به‌جا مانده از جنگ سرد با قدرت‌های بزرگ به‌جا مانده در این دوران را شکل دهد و زمینه‌پرور ایجاد یک فضای جدید همگرایی میان این قدرت‌ها برای شکل دادن به آینده نظم نوین جهانی و موفقیت سازمان قدرت و برتری این سازمان قدرت بر اجتماع قدرت بین‌المللی باشد. من معتقدم که در نظام بین‌الملل امروز دو مفهوم در برابر هم صف‌آرایی کرده‌اند. نخست «سازمان قدرت» است که مجموعه نهادهای قدرت رسمی در نظام بین‌الملل ازجمله ابرقدرت، قدرت‌های بزرگ متوسط و ضعیف را در خود جای می‌دهد و دیگری «اجتماع قدرت» است که سازمان‌های غیر رسمی فراملی قدرت در میان ملت‌های جهان را به یکدیگر از طریق رسانه‌های فراشبکه‌ای مرتبط می‌سازد. لذا درگیری آینده قدرت این بار نه میان سازمان‌های رسمی قدرت، بلکه بیشتر میان سازمان‌های قدرت و اجتماع قدرت در آینده خواهد بود و لذا همگرایی پوتین و ترامپ به عنوان دو دشمن دیرینه در جنگ سرد برای ساخت آینده قدرت برای من چندان شگفت‌آور نیست.

  به نظر شما باتوجه به چالش‌های میان رابطه آمریکا و روسیه، پوتین و ترامپ چگونه می‌توانند به نتایج مشترک برسند؟
امروز بیش از آنکه «اشتراک منافع» مطرح باشد، «اشتراک جغرافیای قدرت و مواضع» مطرح است. امروز در نبرد داعش به عنوان یک مولود نامیمون اجتماع قدرت در عصر جنینی بودن قدرت اجتماعی در نظام بین‌الملل، شاهد همگرایی دولت‌های متفاوتی هستیم که دارای تضادهای آشکار با یکدیگر بوده، اما در نبرد با داعش تلاش می‌کنند در چارچوب مواضع گوناگون و حتی بهره‌برداری‌های مختلف از داعش به عنوان ابزار عملیاتی خود در صحنه سیاست با یکدیگر ائتلاف جهانی ضد داعش تشکیل دهند و همکاری‌های مستقیم و غیرمستقیم در زمانه سرکشی داعش نسبت به تمام مواضع خویش را مورد توجه قرار دهند. بدیهی است در چنین وضعیتی پوتین و ترامپ نیز بیش از هرچیز نیازمند یک نوع همگرایی برای تقسیم امتیازات بیشتر در این نبرد سهمگینی هستند که اگر هم‌اکنون به آن دقت نکنند در آینده همین مقدار را نیز از امتیازات از دست خواهند داد و آینده نظام بین‌الملل بیش از آنکه تحت تأثیر سازمان‌های رسمی قدرت باشد، تحت تأثیر اجتماع قدرت قرار خواهد گرفت. از این‌روست که شاهدیم در نبرد با القاعده پایتخت‌هایی مانند مسکو، واشنگتن و پایتخت‌های کشورهای اروپایی مانند انگلیس، فرانسه و آلمان به همراه کشورهایی مانند عربستان و ترکیه وارد معرکه می‌شوند و در جاهایی درست به عنوان یک قدرت واحد در برابر القاعده عمل می‌کنند. این درحالی است که بعضی از این بازیگران در وضعیت مناسب با منافع خود، گاه نیز از همین گروه‌ها حمایت‌های پنهانی به عمل می‌آورند. این‌ها نشان دهنده این است که بازی پیچیده‌تر شده و میان سازمان‌های رسمی قدرت گسترش پیدا کرده و وجود اجتماع قدرت در نظام بین‌الملل زمینه‌های جبری پیوند بیشتر سازمان‌های رسمی قدرت در گستره بین‌المللی تحت عنوان دولت‌های متفاوت را فراهم ساخته است. این است که می‌بینیم در بافت کنونی، دولتی مانند دولت مسکو به دولت پسانومحافظه‌کار اکتویزمی مانند ترامپ تمایل نشان می‌دهد و در آراء دستکاری می‌کند تا شخصیتی مانند ترامپ بر سرکار بیاید که بتواند کاتالیزور و شدت بخش جریان حرکت همگرایی برای مقابله با اجتماع و قدرت باشد.

  جایگاه ایران در این معادلات چیست؟
جایگاه ایران بستگی به نوع بازیگری کنشگران تصمیم گیرنده در دستگاه قدرت کشور دارد. این کنشگران تصمیم گیرنده می‌توانند بافت موقعیتی جدید را به عنوان یک واقعیت پذیرفته و خود را در درون این واقعیت پیدا و به عنوان یک قدرت در حوزه منطقه‌ای، چشم‌انداز آینده حرکت خود را تضمین کنند.