کد خبر : 154701 تاریخ : ۱۴۰۰/۴/۱۲ - 01:57
نقد فیلم «آن شب» ساخته کوروش آهاری/ شبانه آن‌ها

آریو راقب‌کیانی-منتقد سینما و تئاتر

فیلم «آن شب» به کارگردانی کوروش آهاری جزء آن دسته فیلم‌هایی محسوب می‌شود که هم می‌خواهد برچسب یک فیلم ترسناک را به خود بگیرد و هم با دنیای آدم‌های معمولی درون آن، فیلمی تریلر محسوب شود. ازاین‌جهت که در این فیلم مخاطب هم با ترس از مرگ کاراکترها مواجه می‌شود و هم هراس از زنده ماندن آن‌ها را لمس می‌کند؛ بنابراین فیلم «آن شب» در روایت خود هم درباره مردن شخصیت‌هایی چون «ندا» (با بازی نیوشا نور) و «بابک نادری» (با بازی شهاب حسینی) سخن می‌راند و هم گوشه چشمی به زندگی ترسناک آن‌ها دارد. ازاین‌رو فیلم در خود می‌بیند که اوقاتی شبیه به واقعیت باشد و از سوی دیگر با اتفاق‌های عجیب و غیرمنتظره‌ای که در آن رقم می‌خورد، ترسناکی خیال‌انگیز می‌گیرد که هرازگاهی روی به فانتزی بازی نیز می‌آورد. طبیعتاً فیلمی که ساختار دوگانه‌ای را در روایت قصه برای خود منظور کرده است، به دلیل پرداخت ناکافی به هر یک محکوم‌به شکست و باورناپذیری از طرف مخاطب می‌شود که نه قابلیت ترساندن تماشاگر را دارد و نه با طرح مسائل دور از ذهن، آن‌ها را به فکر بیندازد.
داستان فیلم درجایی شروع می‌شود که شاید پیش‌تر از این‌ها قصه آن به سررسیده است، یعنی مهمانی خانوادگی که در آن چند زوج گرد هم جمع شده‌اند. مشخصاً فیلم هیچ‌گاه ارجاع مشخصی به‌منظور و قصد لوپ شدن قصه از خود نشان نمی‌دهد و ته به سر شدن قصه با توجه به اطلاعات داده‌ شده به مخاطب، آن‌چنان‌که باید علنی نمی‌شود. هرچقدر که ریتم فیلم تا اواسط آن کند و دیرگذر است، این ضرباهنگ در انتهای خود بالأخص 15 دقیقه انتهایی به‌صورت سریع‌السیر ‌است که یک‌باره شدن و سرهم‌بندی کردن در آن موج می‌زند. فیلم نشان می‌دهد که آن گره کوری که در نیمه اول فیلم به جمع سه نفره آدم‌های دوروبر آن زده است، آن‌چنان هم کور نیست که باز کردن آن کار را به دندان بکشاند. درنتیجه وقتی نوبت به گره‌گشایی می‌افتد، بسیار ساده اندیشانه و غیر همگون به آن چیزی که قبلاً کاشته و بافته عمل می‌کند. از جهت دیگر دو اشکال عمده بر «آن شب» وارد است که یکی از آن‌ها عدم شخصیت‌پردازی متناسب کاراکترها با رویداد و وقایع است که درنتیجه تماشاگر با زن‌وشوهری بدون شناسنامه و هویت مواجه می‌شود که شخصیت مشخص و معرفی ندارند و چیزهایی که از آن‌ها دانسته می‌شود، مربوط و محدود به چند دیالوگ است و ضعف عمده دیگر فیلم به دیالوگ‌های بسیار دم‌دستی و مقدماتی برمی‌گردد که بسیار لاغر و کم‌جان جلوه می‌کنند. این شخصیت‌های مجهول که در ظاهر ساده هستند، بی‌علت به معماهای لاینحل برای دیگری تبدیل می‌شوند که فیلم‌ساز برای از حرکت نیفتادن روند فیلم بخشی از آن را به ناهشیاری شخصیت بابک معطوف می‌کند که صرفاً به رفع تکلیف و ردگم‌کنی می‌ماند! طبعاً چنین کاراکتری مجبور است از جایی به بعد برای روند بهتر قصه و به سرانجام رساندن شبی مالیخولیایی و وهمناک از وجه تروماتیک کاراکتر بابک رونمایی کند و بهانه دندان‌درد را به فراموشی بسپارد!
البته نمی‌توان کارگردانی «کوروش آهاری» را نادیده گرفت که در ساخت یک فیلم خوش‌ساخت کولاژ شده و تا حدودی مدرن موفق عمل کرده است! فیلمی که نیم‌نگاهی به فیلم‌های «درخشش» ساخته کوبریک، «بچه رُز ماری» ساخته پولانسکی و همچنین فیلم «اتاق 1408» داشته و خواسته است همه دکوپاژهای فیلم‌های نامبرده را در میزانسن لحظات خود به کار بندد؛ همچون لحظه گریه بچه در تاریکی اتاق، ترددهای مشکوک در راهروهای هتل، تابلوی مرد تکثیر شده از پشت، حبس شدن در هتلی بدون داشتن مفر و زنی خونین در حمام که همه این موارد نیز حتی در قالب کپی‌برداری‌های دم‌دستی بی‌مایه هستند و از طرفی فیلم‌ساز نمی‌داند چگونه به شعاری که بر مبنای آن فیلم خود را ساخته است، پایبند و وفادار باشد؛ شعاری که می‌خواهد افراد را به سالم زندگی کردن دعوت کند و حتی ترجمان «صد جهان در یک جهان» را بدون آنکه بتواند به معنای خود برساند، در دستور کار خود قرار دهد.
بعد از گذشت نیمه فیلم، دوربین فیلم به دلیل فقر محتوایی به تکرار قاب می‌افتد و تصویرسازی‌های فیلم در چرخه‌ای بی‌علت از المان‌های کلیشه‌ فیلم‌های ترسناک رخ‌نمایی می‌کند و هیچ‌گاه مشخص نمی‌کند که از زاویه‌ی دید نوزاد به رویدادها نگاه می‌کند، یا از منظر بابک و یا از چشم ندا! درنتیجه ملغمه موجود در دیگ جوشان فیلم طعم همه‌چیز می‌دهد و دست‌آخر بی‌طعم باقی می‌ماند! سؤال پیش می‌آید که چرا وقتی به خاطر ته کشیدن قصه این زوج از خروجی‌های هتل نجات پیدا می‌کنند، دوباره به آن بازگرداننده می‌شوند؟
فیلم‌نامه آشفته «آن شب» به‌قدری ازلحاظ لحظه مندی شلخته و بدون انسجام است که لحظاتی به سرگرم کردن مخاطب با بازی مافیا و پختن قورمه‌سبزی یک همسر خارجی برای زوج ایرانی‌اش می‌پردازد، لحظاتی به سقط‌جنین توسط ندا و پنهان‌کاری این راز درونی‌ از بابک روی می‌آورد، دقایقی را با قتل سوفیا توسط بابک می‌گذراند، زمان‌هایی به تعقیب و گریز از گربه کشته نشده به اتلاف وقت می‌پردازد، ثانیه‌هایی به احیای قلبی- ریوی بابک اشاره دارد و پاره‌هایی به مشاجرات حوصله سر بر و کل‌کل‌های زوج بابک- ندا دوران می‌گذراند. برزخ ذهنی- عینی بابک در فیلم «آن شب» توهمی می‌شود که به شلوغ‌کاری‌های پیاپی و آمیختگی حوادث پیرامون ناخنک می‌زند و بیشتر از اینکه مخاطب را گول بزند، خود را به ندانستن می‌زند. پرسش این است که به‌راستی چرا فیلم تا این اندازه می‌خواهد تماشاگر را با هیچ‌های بدون عمق و لایه فریب بدهد؟ به‌عنوان‌مثال دیالوگ «مرگ یک بچه خیلی دردناکه!» از زبان مسئول پذیرش هتل تنها راز آلودگی تصنعی را ایجاد می‌کند که نمی‌داند حل لابیرانت فیلم را به عهده بابک بسپارد یا به عهده ندا! مخلص کلام اینکه فیلمی که پیش‌داستان و خطوط اصلی مدونی نداشته باشد، بنای خود را در ناکجایی قرار می‌دهد که تا هر کجایی که می‌خواهد کج برود!
فیلم به آیاهایی که برای مخاطب طرح‌ریزی می‌کند، پاسخی ارائه نمی‌دهد و می‌خواهد مثل یک درام اجتماعی پایان باز را سرلوحه کار خود قرار دهد. فیلم ترسناک و تریلر «آن شب» با جلوه‌های ویژه روان‌شناسانه‌اش نه پتانسیل ترساندن مخاطبان خود را دارد و نه می‌تواند چیزی را در ذهن او به چالش بکشاند. شوربختانه فیلم به‌جای آنکه ترس بر جان بیندازد، مضحکه‌ای می‌شود که در برابر آینه‌های روبرو به بی‌شماری لوث شدن سوق پیدا می‌کند. این فیلم در نمادسازی هم غیرحرفه‌ای برخورد می‌کند، به‌طوری‌که پس از صداقت به خرج دادن ندا در قبال گذشته، برق هتل وصل می‌شود و روشنایی بر شبانه آن‌ها تابیده می‌شود! در انتها می‌توان اذعان داشت در اوهام بازی و تخیل گرایی یا واقعیت سازی فیلم، فیلم‌ساز نمی‌داند طرف دو روح سرگردان را بگیرد و یا روی به سمت این دو زوج ناشناس که دیالکتیک آن بی تعریف است، برگرداند! این بازی‌های الکی ذهنی کاش تا جایی پیش می‌رفت که پسربچه پنج‌ساله بگوید: «مامی بگو!» و او می‌گفت: «آقای فیلم‌ساز دیگر فیلم ترسناک نساز!».