کد خبر : 144121 تاریخ : ۱۴۰۰/۳/۳ - 00:51
دکتر محمود سریع القلم- استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی دموکراسی در نگاه انسان دیروز و امروز

محمود سریع القلم در یادداشتی درباره علل افول دموکراسی می‌نویسد: هرچند دموکراسی متاعی پرارزش است، ولی انسان امروز در کشورهای درحال‌توسعه، اولویت‌های دیگری دارد. دموکراسی به‌صورت فزاینده‌ای در جهان پر از چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی در مسیری حرکت می‌کند که بیشتر شبیه به یک کالای لوکس است. از 1913 تا 2021 و در کمتر از یک قرن، 6 میلیارد نفر به جمعیت کره زمین اضافه‌شده است، به‌طوری‌که از 1.6 میلیارد نفر به 7.7 میلیارد نفر رسید. از 1980 تاکنون و طی 40 سال، نصف ذخایر نفت جهان استفاده‌شده است. حدود 1.1 میلیارد وسیله نقلیه در جهان وجود دارد که پیش‌بینی می‌شود تا 2040 به 2 میلیارد وسیله برسد. مصرف آب نسبت به نیم‌قرن گذشته 6 برابر افزایش‌یافته است به‌گونه‌ای که برای تولید یک شلوار جین، 11000 لیتر آب مصرف می‌شود. طی یک دهه گذشته، 261 میلیون نفر در چین، ویتنام، هند، اندونزی، بنگلادش، ژاپن، آمریکا، مصر، برزیل و هلند به علت بالا آمدن سطح آب دریا، مجبور به ترک خانه‌های خود در مناطق ساحلی شده‌اند. توریسم در شرایط عادی، 235 میلیون نفر اشتغال ایجاد می‌کند که حدود 9 درصد تولید ناخالص جهانی است. 45 درصد آلودگی هوا در کره زمین ناشی از مصرف زغال‌سنگ است. چین و هند، 60 درصد زغال‌سنگ سالانه جهان را مصرف می‌کنند. حدود 55 درصد انرژی (زغال‌سنگ، نفت و گاز) سالانه را چین، آمریکا، هند و اتحادیه اروپا مصرف می‌کنند. 450 نیروگاه هسته‌ای در جهان وجود دارد که تا یک دهه دیگر، این عدد دو برابر خواهد شد. فقط 16 کشور در حال ساخت 60 نیروگاه هستند. اقیانوس‌ها روزانه 22 میلیون تن گازکربنیک جذب می‌کنند. در نیم‌قرن گذشته، تعداد سونامی، زلزله و طوفان در جهان دو برابر شده است.
این شرایط سخت زیست‌محیطی، اقتصادی و زندگی، اولویت‌های جوامع را جابه‌جا کرده‌اند. به خاطر رقابت شدید ناشی از جهانی‌شدن و عقب ماندن بسیاری کشورها از این کاروان به خاطر فقدان مزیت نسبی، پیش‌بینی می‌شود تعداد قابل‌توجهی از کشورها در حد بقا سقوط کنند. حتی کشوری مانند مصر نیمی از مواد غذایی موردنیاز 90 میلیون نفر جمعیت را با اعاناتی که از آمریکا و کشورهای عربی می‌گیرد، وارد می‌کند و فقر اقتصادی آن طی دو دهۀ اخیر به افول قابل‌توجه سیاسی این کشور در خاورمیانه منجر شده است. افزایش جمعیت و کانالیزه شدن امکانات اقتصادی باعث شده که اکثریت شهروندان در کشورهای مختلف بیشتر به «ثبات اقتصادی» فکر کنند تا «توسعۀ سیاسی».
طی حدود یک قرن (1990-1880)، تقابل سرمایه‌داری با کمونیسم، زمینه‌های «مبارزه سیاسی» را به مهم‌ترین جریان اجتماعی در جهان تبدیل کرد به‌طوری‌که استعمارزدایی میانه قرن بیستم با این نوع مبارزه چپ علیه راست آمیخته شد و انقلاب‌های جهان‌سومی با اتکا به کانون تئوریک «مبارزه» ظهور کردند؛ اما امروز، موضوع اساسی در آفریقا، آمریکای مرکزی و آسیا معیشت است. طی 4 دهه گذشته، یک‌میلیون نفر از مکزیک به آمریکا مهاجرت کرده‌اند. این گروه از مهاجران نه انگیزه سیاسی دارند و نه مبارزاتی، بلکه در پی کار و تأمین مالی خانواده‌های خود بوده‌اند. 9 میلیون نفر هندی در شش کشور حوزه خلیج‌فارس کار می‌کنند و مبلغی بالغ‌بر 35 میلیارد دلار برای خانواده‌های خود ارسال می‌کنند. دولت‌های عربی هم از ناحیه این تعداد خارجی قابل‌توجه، احساس ناامنی نیز نمی‌کنند.
یک بررسی مقایسه‌ای از عموم کشورهای در حال رشد و توسعه‌یافته حاکی از این واقعیت است که عصر «مبارزه سیاسی» به معنای دهۀ 1960 آن پایان‌یافته است. تمایل اساسی مردم در اکثر کشورها، به ثبات سیاسی است تا به توسعه سیاسی. در 15 سال گذشته، دموکراسی در جهان افول کرده است. در میان 193 کشور جهان، فقط 22 کشور دموکراتیک محسوب می‌شوند به این معنا که در آن‌ها رقابت حزبی، رسانه‌های آزاد، انتخابات آزاد، گردش قدرت، آزادی‌های مدنی و سیاسی و قوه قضاییه مستقل وجود دارد. در 134 کشور، تئاتر دموکراسی وجود دارد و 75 درصد مردم جهان در سیستم‌های اقتدارگرا زندگی می‌کنند.
به‌جز کشورهای اسکاندیناوی، تقریباً در همه کشورها در قدرت بودن فرصت‌های فراوانی برای ثروت، شهرت و دسترسی به امکانات فراهم می‌آورد.
عمدۀ نسل جدید سیاست‌مداران در جهان در پی دیده شدن، ثروت یابی، شبکه قدرت، شهرت و تضمین آینده مالی خود در دنیایی آشوب ده هستند. بسیاری از افراد جوان و میانسال سریع می‌آموزند خود را با هر نوع جهان‌بینی وفق دهند. درعین‌حال، تنوعِ لذت بردن از زندگی آن‌قدر گسترش‌یافته و آن‌چنان در شبکه‌های اجتماعی به نمایش گذاشته می‌شوند که به‌طور طبیعی افراد را با هر روش و فرآیندی به‌سوی قدرت و ثروت یابی سوق می‌دهند. نیم‌قرن پیش، تحصیلات عالی، ضمانتی برای شغل و درآمد بود، اما امروز با توجه به جمعیت فراوان و فرصت‌های محدود، چنین تضمینی وجود ندارد. لذت بردن از زندگی جای مبارزه و دموکراسی را گرفته است. حتی ناسیونالیسم و تعهد به منافع ملی در جهان آغشته به مشکلات زیست‌محیطی و محدودیت‌های اقتصادی کمرنگ شده‌اند.
یکی از شانس‌های مهم سیستم‌های اقتدارگرا در جهان فعلی، رشد قابل‌توجه خواسته‌های فردی و غرق شدن افراد در اولویت­‌های خود است، به‌طوری‌که تجمعات گسترده و پایدار کاهش پیداکرده است. آن‌قدر افراد به فکر خود هستند که «خواست‌های جمعی»، «عضویت در تشکل‌ها» و «مصالح ملی» به حاشیه رفته‌اند. محافظه‌کاری به‌خصوص در نسل‌های جوان‌تر جای رادیکالیسم و مبارزه سابق را گرفته است. جوانِ امروزی می‌خواهد خوب زندگی کند، درحالی‌که جوان 50 سال پیش به فکر مبارزه سیاسی بود. در دهه‌های آتی، حفظ انسجام اجتماعی، هویت ملی و ارزش‌های جمعی، از چالش‌های جدی حکومت‌ها خواهد بود.
از یک منظر، تکنولوژی‌های جدید و تلفن همراه ضمن افزایش آگاهی، به گسترشِ فردگرایی نیز کمک کرده است. به‌موازات این خودمحوری جدید، تکنولوژی نیز به کمک حکومت‌ها آمده است. هم‌اکنون از طریق تلفن همراه، به تمام تمایلات فکری، ارتباطات و برنامه­‌های افراد می‌توان پی‌ برد. با طراحی Algorithms، می‌توان به بسیاری از دوتایی‌ها و انتخاب‌های افراد دسترسی پیدا کرد. هرچند Algorithms در علوم انسانی با چالش مواجه است و به بخش‌های خاکستری ذهن نمی­‌تواند دسترسی پیدا کند، ولی با توجه به اینکه تکنولوژی، انسان جدید را Program کرده است، بسیاری از تحرکات او را می‌توان تشخیص داد. تکنولوژی و Algorithms حتی در پرورش انسان‌های دوگانه که از شخصیت باثبات برخوردار نیستند نیز بسیار کمک کرده است. بعضی حکومت‌های مُبصر از فرصت به‌دست‌آمده به خاطر کرونا استفاده کرده و شهروندان خود را مجبور کرده‌اند که اپلیکیشن‌های کرونا را نصب کنند تا تشخیص چهره و تب سنجی میسر شود، ولی غیرمستقیم به همه تحرکات فرد نیز دسترسی پیدا می‌کنند. یک موضوع بسیار پیچیده جدی موردبحث در محافل آکادمیک و پارلمان‌های غربی، رابطه نوین میان تکنولوژی و آزادی است. به‌عنوان یک واقعیت، افراد با Algorithms، برنامه‌ریزی می‌شوند و انتخاب‌های آن‌ها محدود می‌شوند و توان تجزیه‌وتحلیل را از آن‌ها می‌گیرند. پارلمان اروپا مباحث بسیار جدی فکری، فلسفی و حقوقی در این رابطه را دنبال می‌کند.
انسان امروز چه در جاکارتا، چه در آتن، چه در قاهره و چه در ریودوژانیرو، می‌خواهد خوب زندگی کند و از آن نهایت لذت را ببرد. علاوه بر این، انسان امروز تعهدی پایدار به وقف خود برای جریان‌های اجتماعی، اهداف کلان و در اوج آن‌ها به ناسیونالیسم و دموکراسی، چندان نشان نمی‌دهد.
هرچند دموکراسی متاعی پرارزش است، ولی انسان امروز در کشورهای درحال‌توسعه، اولویت‌های دیگری دارد. دموکراسی به‌صورت فزاینده‌ای در جهان پر از چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی در مسیری حرکت می‌کند که بیشتر شبیه به یک کالای لوکس است. چالش کانونی حکمرانان در دهه آینده، ایجاد تناسبی معقول میان 3 عنصر است: فرصت‌های رشد اقتصادی، بهره‌برداری منطقی از تکنولوژی و محافظت از هویت ملی. درعین‌حال، مطالعه مقایسه‌ای تاریخ دموکراسی در غرب، ژاپن، کره جنوبی و شیلی به‌وضوح معرف این واقعیت است که بدون طبقه متوسط قابل‌توجه، رسانه‌های آزاد، رشد اقتصادی حداقل سه درصد و گسترش تشکل‌ها، ایجاد سنت‌های دموکراتیک، دوامی نخواهند داشت. باز شدن فضای عمومی یک جامعه را نباید با دموکراسی اشتباه کرد. یک سیستم دموکراتیک با قاعده و تعدد نهادها مدیریت می‌شود؛ افراد دیده نمی‌شوند و مبنای تصمیم‌گیری، اجماع سازی و قرارداد اجتماعی است. تحقق این اهداف سهمگین فکری، بسیار زمان‌بر و محتاج نهایت انسجام در میان نخبگان سیاسی و فکری یک جامعه است.
برگرفته از دیپلماسی ایرانی