کد خبر : 103740 تاریخ : ۱۳۹۹/۱۲/۱۶ - 00:13
سرمقاله چرا درباره مسائل مهم و روابط خارجی «همه‌پرسی» نمی‌شود؟

ستاره صبح-

آنچه در دنیا دیده می‌شود ناشی از تراوش فکری افراد نخبه، دانشمند، تکنوکرات و کارشناس درباره زندگی بهتر و زیست شرافتمندانه است. به همین دلیل دولت‌های کشورهای پیشرفته به‌جای ملی‌گرایی، سوسیالیسم و ایدئولوژی، از چهره‌های تکنوکرات، ملی، کاربلد و آشنا به امور کشورداری استفاده کرده و می‎کنند. مهم‌تر این‌که بسیاری از کشورها به دنبال جذب افراد دانشمند و متخصص دارای دانش و فن لازم برای ازبین‌بردن مسائلی مانند مشکلات اقتصادی، زیست‌محیطی، ترافیک، آلودگی هوا، شفاف‌سازی مالی، مقابله با فساد و افزایش سطح رفاه عمومی هستند. این کشورها با بهره‌گیری از دانش، عقل، تدبیر و سازگاری در «درون» و «برون»، برای مردم خود سعادت به ارمغان آورده‌اند. برای نمونه به چین، کره‌شمالی و کره‌جنوبی اشاره می‌شود. در چین در سال 1978 میلادی (یک سال پیش از پیروزی انقلاب در ایران) از هر 100 نفر، 99 نفر زیرخط فقر بودند، اما 40 سال بعد یعنی در سال 2018 از هر 100 نفر چینی تنها 1 نفر زیرخط فقر قرار داشته است؛ رئیس‌جمهور «شی ‌جین‌پینگ» هفته گذشته باافتخار اعلام کرد که کشورش توانسته حدود 100 میلیون نفر را طی هشت سال از زیرخط فقر بیرون آورد و این موفقیت را جشن گرفت. چین کمونیست که روزگاری شعار ضدامپریالیستی سرمی‌داد و «مرگ بر آمریکا» می‌گفت، برای دستیابی به این هدف و دیگر اهداف، استراتژی‌اش این شد که با ایالات‌متحده از در آشتی درآید و با این کشور سرشاخ نشود. این سیاست باعث شد تا اقتصاد چین به بیشتر از 14 تریلیون دلار در سال برسد. کره‌شمالی صاحب بمب اتم است و یک جوان دیوانه همه امور کشور را در دست گرفته است. درآمد سرانه مردم کره‌شمالی 1298 دلار در سال، در مقابل کره‌جنوبی که اقتصاد آزاد دارد و با آمریکا مثل همسایه شمالی‌اش سرشاخ نیست، حدود 42 هزاردلار در سال است. پرسش این است که چرا چینی‌ها 43 سال پیش با تدوین سیاست نگاه به «درون» و «برون»، توانستند به‌جایگاه قدرت دوم جهان از منظر اقتصاد برسند و مهم‌تر اینکه فقر را ریشه‌کن کردند؟ درحالی‌که در کشور ما که در طول 4 دهه گذشته همواره «حمایت از محرومان» شعار اصلی مسئولان بوده، شرایطی ایجادشده که فقر در کشور گسترش، ارزش پول ملی کاهش، جایگاه ایران در دنیا ضعیف، اقتصاد محاصره، مردم گرفتار تحریم شده است. به عقیده نویسنده علت این موضوع برمی‌گردد به کارکرد مجلس، دولت و قوه قضائیه. وقتی با فیلتر، افرادی وارد مجلس می‌شوند که از یکسو رأی 50+1 (درصد واجدین شرایط) که استاندارد شناخته‌شده جهانی است را ندارند و راه ورود شایستگان و افراد کاربلد و پاکدست به قوه مقننه سد شود، پارلمان ضعیف و به‌تبع آن دولت و دستگاه قضایی نیز ضعیف و ناکارآمد می‌شوند؛ زیرا مجلس دو وظیفه اساسی دارد: یکی وضع قوانین خوب و راهگشا برای اداره کشور و دیگری نظارت بر حسن اجرای قوانین و نظارت بر همه امور کشور مطابق اصل 84 قانون اساسی. وقتی افراد شعاری، هیجانی و ایده‌آل‌گرا که درک، فهم و شناخت دقیق از نظام بین‌الملل ندارند، قانون وضع می‌کنند، برای آمریکا و اروپا خط‌ونشان می‌کشند و رئیس‌جمهور را بابت عدم اجرای قانون خود به دادگاه معرفی می‌کنند، مشاهده شد که در سوم اسفند نه‌تنها تحریم‌ها برداشته نشد، بلکه اگر دیپلماسی به داد کشور نمی‌رسید و میدان نمی‌آمد و سازمان انرژی اتمی با نظر شورای عالی امنیت ملی با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی توافق نمی‌کرد و در روزهای اخیر اگر دیپلماسی در شورای حکام نبود، پیش‌نویس قطعنامه آمریکا علیه ایران تصویب می‌شد و احتمالاً پرونده ایران بار دیگر به شورای امنیت ارجاع می‌شد اما دیپلماسی جلوی این اقدام را گرفت. اگر دیپلماسی نبود، وضع بدتر ازآنچه هست می‌شد. صاحب این قلم بر این باور است که با نگاه به کارنامه چهار دهه گذشته در روابط خارجی و با لحاظ کردن نظر نخبگان و مردم، زمان برای حل‌وفصل ریشه‌ای مسائل بین تهران-واشنگتن مناسب است؛ تا زمانی که مسائل به‌صورت ریشه‌ای حل نشود تنش ادامه خواهد داشت و به دلاریزه شدن اقتصاد ایران و بالا رفتن قیمت‌ها دامن خواهد زد. بنابراین سیاست در داخل و خارج نباید به گونه‌ای باشد که به معیشت و زندگی مردم لطمه بزند. لازم است از مردم نظرخواهی شود و سیاست‌ها با نظر مردم تدوین گردد. آن‌هایی که به دنبال سیاست تهاجمی در روابط خارجی هستند باید بدانند که این روزها براساس گزارش مرکز آمار ایران در 10 سال گذشته سطح رفاه در کشور تقریبا ثابت بوده است؛ مردم بیشتر به دنبال معیشت خود هستند نه روابط خارجی و منطقه‌ای. اگر تندروها این واقعیت را باور ندارند همه‌پرسی انجام دهند تا نظر مردم و واقعیت‌ها بر آن‌ها آشکار شود.