کد خبر : 103408 تاریخ : ۱۳۹۹/۱۰/۲۶ - 23:59
پویان مکاری، نویسنده کتاب «گمشده در 13:60» در گفت‌وگو با ستاره صبح عنوان کرد طنز سياه ميراث دهه شصت اشاره: پویان مکاری، نویسنده، روزنامه‌نگار و منتقد ادبی متولد سال 1364 در اصفهان، فعالیت خود را در عرصه ادبیات از اواسط دهه 80 آغاز کرده است. در ‌این‌ مدت مصاحبه، نقد و داستان‌ کوتاه از او در نشریات مختلف به چاپ رسیده است. اولین رمان او «گمشده در 13:60» تابستان امسال توسط نشر آونددانش منتشرشده است. داستان این رمان درباره پسربچه‌ای به نام عرفان است و بستر زمانی‌اش از دوران حکومت رضاخان پهلوی تا امروز جریان دارد. بستر مکانی قصه هم اصفهان، تهران، یزد و یکی از روستای کویری ایران است. پویان مکاری در این رمان بخش‌هایی از تاریخ معاصر ایران را مرور کرده و به زوایای پنهان آن سرک کشیده است. نویسنده پیش از شروع متن داستان، این جمله را از آثار شکسپیر آورده است: «جهنم خالی است، همه شیاطین اینجا هستند.» شخصیت عرفان به‌عنوان آخرین نسل از یک خانواده قدیمی که سومین نسل از این خاندان محسوب می‌شود، در طول داستان، مشغول روایت گذشته است. او قصه ۳ نسل خاندانش را روایت می‌کند که از روستا به شهر رانده شدند، اما در شهر هم روی آسایش را ندیدند. گذشته، ساواکی‌ها و ... ازجمله مفاهیم و موضوعاتی هستند که شخصیت اصلی داستان یعنی عرفان با آن‌ها درگیر است. برای او زمان در سال ۱۳۶۰ و ساعت 13:60 متوقف‌شده است .... ستاره صبح به همت مهدیه کوهی‌کار، داستان‌نویس گفت‌وگویی با این نویسنده انجام داده که در ادامه می‌خوانید.

ستاره صبح-

 فصل اول داستان با فضایی فراواقعی، ترسناک و البته پر کشش مخاطب را به دل داستان می‌برد، اما از فصل‌های بعد، این فضای سورئال کم‌رنگ می‌شود. با توجه ‌به اهمیت فصل ابتدایی در هر رمان، آیا نگران این نبودید که این چرخش ناگهانی از سورئال به رئال به‌اصطلاح توی ذوق مخاطب بزند؟
پاسخ این سؤال دقیقاً در جمله‌ ابتدایی رمان نهفته است. «چه شد که به اینجا رسیدم؟» بعدازآن راوی فضای آخرالزمانی را تصویر می‌کند که جلادش او را به مسلخ می‌برد. از فصل بعد راوی قرار‌است دلیل رسیدنش به چنین مکان هولناکی را برای خواننده بازگو کند و هرچه راوی جلوتر می‌رود، فضاها و ماجراها به فصل ابتدایی بیشتر شبیه می‌شوند. اتفاقاً اصلاً نگران این نبودم که این مسئله توی ذوق مخاطب بزند، چون این تکنیکی است که در بسیاری از رمان‌های روز دنیا استفاده می‌شود و جواب پس داده و برای مخاطب جذاب است.

  نام کتاب عنوان عجیب «گمشده در 13:60» است. آیا این عنوان اشاره‌ای به شروع دهه‌ شصت که آبستن بسیاری از حوادث بوده، دارد؟
بله نام کتاب به آغاز دهه 60 هم اشاره دارد. یکی از فصل‌های مهم رمان هم با ماجرای انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در تیر 1360 گره‌خورده است که می‌توان آن را سرآغاز بسیاری از حوادث بزرگ سیاسی در ایران دانست. همان‌طور که برای شخصیت اصلی داستان هم سرآغاز بسیاری از حوادث است. علاوه بر این‌یک دلیل شخصی هم برای این نام‌گذاری داشتم و به دنیا آمدنم در دهه‌ 60 است. دهه‌ای که بر روی زندگی من و هم نسلانم بسیار تأثیرگذار بوده، اما ما هیچ دخالتی در رقم خوردن حوادث آن نداشتیم.

  با توجه به این‌که راوی در کتاب بارها به 13 ‌سالگی خود اشاره می‌کند، آیا می‌توان این عدد را اشاره‌ای به شروع سن 14 سالگی یا رشد عاطفی و عقلی مخاطب دانست؟
مسئله جالبی است که خوشحالم شما به آن اشاره کردید. بیشتر اشاره من به عدم گذر راوی از چنین مرحله‌ای از زندگی بوده است. او درزمانی گمشده که وجود خارجی ندارد و روایتش هم از همان 13 سالگی‌اش شروع می‌شود. سنی که هنوز از آن گذر نکرده است.
  عدم قطعیت عنصر مهمی در این رمان است. آیا هدف شما از این رویکرد، بردن داستان به سمت‌وسوی اثری پست‌مدرن بوده و یا این مقوله در راستای پرداخت شخصیت روان‌پریش و عمق بخشیدن به کاراکتر راوی بوده؟
یکی از نکاتی که در نوشتن این رمان همیشه در ‌نظر ‌داشتم عدم قطعیت در روایت‌ها بود. راوی با پیش ‌آمدن حوادث می‌فهمد که هر آنچه از زندگی شخصی‌اش می‌دانسته، واقعیت نداشته است. بیشتر از هر چیز دید خودم به دنیا را منعکس کردم. چون معتقدم هیچ‌چیز در دنیایی که می‌شناسیم قطعی نیست. چه کسی می‌توانست باور کند دنیای ما در کمتر از یک سال به این شکل تغییر کند؟

   علی‌رغم اینکه راوی در این رمان مرد است، اما زن‌ها نقشی مهمی در حوادث و البته در تأثیرگذاری بر راوی ایفا می‌کنند. نظر شما دراین‌باره چیست؟
این جنس از پرداخت به موضوع به‌نوعی بازتاب دنیای واقعی است. به نظرم زنان، حتی در مردانه‌ترین فضاها می‌توانند تأثیرگذار باشند و تأثیرگذار هم هستند. پس طبیعتاً هم راوی و هم دنیای پیرامونش از زنان تأثیر ‌می‌گیرند. از‌ سوی ‌دیگر من برای نوشتن این رمان از خاطرات مادربزرگم استفاده کردم. این خاطرات که در چند فصل روایت می‌شوند، با تغییری اندک بخشی از دست‌نوشته‌های واقعی اوست که قبل از مرگش آن‌ها را به دست من سپرده بود.

  آنچه این داستان را متفاوت کرده، دوشادوشی خشونت و طنز در روایت است، به‌گونه‌ای که کفه‌ هیچ‌کدام سنگین‌تر از دیگری نیست و این از محاسن کتاب به شمار می‌آید. به عبارتی هرگاه روایت به‌سوی سیاهی رفته نویسنده به‌واسطه‌ی طنز دنیای روشنی پیش چشم مخاطب گشوده است. پرسش این است که چطور توانستید از عهده‌ این مسئله به‌خوبی برآیید؟
 نمی‌دانم واقعاً از پس این مسئله به‌خوبی برآمده‌ام یا نه؛ اما کسانی که از نزدیک من را می‌شناسند می‌دانند که ذاتاً آدمی هستم که در تلخ‌ترین لحظات هم نکات طنزی پیدا می‌کنم. همین هم باعث شده که یکی از ژانرهای موردعلاقه‌ام در ادبیات، تئاتر و سینما، ژانر نئونوآر باشد. ژانری که آن فضای نوآر خشن و سیاه را با عنصر طنز مخلوط می‌کند و شخصیت‌های ماندگار زیادی هم در عالم هنر خلق کرده است.‌