جعفر گلابی
سیاست آنجا كه به بقا گره میخورد خیلی زود آموخته میشود و كسانی هم كه از دل غارها و كوههای وحشی و صعبالعبور پا به ارگ حكومتی مینهند اصول آن را به سرعت فرا میگیرند چنانچه گویی كتاب شهریار نیكولو ماكیاولی را از بركرده، لام تا كامش را به اجرا میگذارند. در دوره پیشین حكومت طالبان بر افغانستان شنیدم این گروه در مذاكرات دروغ نمیگفتند و از این جهت در میان سیاستمداران دنیا مضحكه میشدند! ولی حالا كمكم امتیاز میدهند، امتیاز میگیرند، به درمیزنند كه دیوار بفهمد و چراغ راهنمای چپ را روشن میكنند و به راست میپیچند! با چین كافر چون قدرت دارد و هممرز هم هستند به مراوده روی میآورند ولی با برخی از كشورهای مسلمان همسایه خود درشتی میكنند! موضوع امتناع طالبان از دادن حقابه ایران از رودخانه هیرمند و درگیری مرزی روز شنبه احتمالا نشان میدهد كه این گروه اولین آموزههای سیاسی خود را در مورد ایران به اجرا میگذارد! آنان در شرایط عادی حتی مشورتگیران خوبی نیستند و گاهی با تمرد از سازمان اطلاعات پاكستان «ایاسای» نشان میدهند كه میخواهند در بازیهای منطقهای از امتیاز بیقاعده بودن، به قول خودشان حریف را خائف كنند. اگر مسوولان ما نتوانند از پس این گروه برآیند و بدون هزینه آنچنانی حقابه اهالی سیستان ما را بگیرند و سیاستشان كنند باید به مردم پاسخ بدهند كه در این 43 سال چه آموختهاند؟ واقعیت آن است كه طالبان با خیانت امریكا به مردم افغانستان و توافق با او اغلب كشورهای منطقه را غافلگیركرد و با اینكه جزییات این توافق هنوز هم مشخص نیست ایران را خوشحال كردند كه یك پای امریكا از منطقه برداشته شده است! گویا ما چنین حادثهای را چنان مبارك و نافع خود یافتیم كه از خطرات حضور یك گروه غیرقابل پیشبینی و متعصب كه مشروعیت بینالمللی ندارد غافل شدیم. گروهی كه برای ماندن بر اریكه قدرت و كسب حداقلی از مقبولیت جهانی هر كاری از دستش بر میآید و ظرفیت عامل شدن برای قدرتهای جهانی را دارد. مسلما درگیری با چنین گروهی كه فعلا چیزی برای از دست دادن ندارد و ضربههای ناتو و امریكا هم نتوانست سر عقلشان بیاورد به صلاح مملكتمان نیست. اما راه مماشات هم همیشه باز نیست، چه بسا مزاحمت فزاینده ایجاد كنند و از آنجا كه میدانند ایران تمایل و منافعی در جنگ با آنها ندارد از حد بگذرند و خود را مصون از پاسخ شدید ایران تصور كنند.
به قول حكیم طوس:
مگر شهر كابل نسوزد به ما
چو پژمرده شد برفروزد به ما
چند عامل مهم در گستاخی طالبان وجود دارد كه نباید آنها را دستكم گرفت؛ اگر اسراییل توانسته باشد با انواع طرفندها و ارتباطهای مستقیم و غیرمستقیم این گروه را تحت تاثیر خود قرار بدهد بهترین گزینه برای اشتغال ایران هستند و اگر كار ایران با این گروه بالا بگیرد در تلآویو جشن برپا میشود. حضور بیش از 5 میلیون افغانستانی در ایران عامل تهدیدكننده دیگری است كه نباید آن را از نظر دور داشت. هر چند به نظر میرسد اكثر آنان مخالف یا بیاعتنا به طالبان هستند ولی نفوذ این گروه در كسر كوچكی از آنها میتواند امنیت عمومی كشور را حتی به صورت مقطعی هم كه شده به چالش بكشد. عامل دیگر مشی و مرام چریكی این گروه و غیرمسوول بودنشان نسبت به منافع افغانستان است. آنها به كشتن و كشته شدن عادت كردهاند و عمق استراتژیكی برای درهم كوبیدن ندارند. در خیالانگیزترین تصورات فرض كنیم كه ایران برود و كابل را بگیرد؛ نهایت اینكه آنها دوباره به كوهها پناه میبرند و آنقدر در شهرها بمب منفجر میكنند و مردم را میكشند تا دوباره همه را متقاعد كنند كه حضورشان در كابل برای مردم و منطقه امنیت بیشتری به ارمغان میآورد. واقعیت آن است كه ایران در حساسترین شرایط و كلیدیترین موقعیت فكر مبادا را نكرد و برای خود امتیازی نگه نداشت. ما به چه دلیلی از احمد مسعود و جبهه مقاومت ملی افغانستان حتی به صورت سیاسی حمایت نكردیم و گذاشتیم طالبان به آسانی دره پنجشیر را به تصرف خود درآورد و در مقابل این عدم حمایت چه امتیازی از طالبان گرفتیم؟
چرا سفارت افغانستان را به یك گروه كه نماینده همه ملت افغانستان نیست، دادیم و در این كار كدام منفعت را تحصیل كردیم؟ خطر بزرگ این است كه با ندانمكاری و ضعف تحلیل و محاسبه تصمیمگیران، طالبان به یك تهدید جدی و طولانی مدت در شرق كشور مبدل شود. اما سخن اصلی اینكه طالبان هم با همه حقارتی كه دارد متوجه مشكلات داخلی ایران شده است و برای مطرح شدن در دنیا و توجه احتمالی غرب و امریكا بخت خود در این زمینه را میآزماید. اگر توانست حقابه ایران را ندهد در افكار عمومی افغانستانیها سر و گردنی بالا میبرد و احتمالا بازی دیگر و شاید خطرناكتری را آغاز میكند و اگر نتوانست و مجبور به اجرای قرارداد فیمابین شد چیزی را ازدست نداده و آبی را كه در بیابانها رها كرده را به ایران میدهد و بانگ بر میآورد كه ما به قراردادها و مناسبات بینالمللی پایبندیم. چنانچه سیاستهای ما در داخل و خارج از توازن لازم برخوردار بود و خصوصا مستحضر به تمایل و اراده ملی بود و اقتصادمان رنجور و بیمار نبود چه بسا طالبان همه افراد خود را بسیج میكرد كه صف به صف شوند و دبه دبه آب به طرف ایران بریزند تا تهران به كابل اخمی نكند ولی افسوس كه سیاستمداران ما ادعایشان گوش فلك را كر میكند ولی در عمل یك گروه منفور میآید بیخ گوشمان و بدون ترس شلیك میكند و جوانی از عزیزانمان را به شهادت میرساند.